همیشه لازم است که آدمی بداند کی یک مرحله از زندگیاش تمام شده. اگر بعد با لجاجت به آن چنگ بیندازی، لذت و معنای بقیهی مراحل زندگیات را از دست میدهی. بعد خطرش هست که خدا تمام وجودت را به لرزه بیندازد تا سر عقل بیایی. کوه پنجم اثر پائولو کوئلیو، ویسندهی برجستهی برزیلی، داستان سفر روحانی ایلیای نبی است. در هرج و مرج سدهی نهم پیش از میلاد، ایزابل، شاهدخت فینیقی و همسر پادشاه اسرائیل، دستور اعدام تمام انبیای بنیاسرائیل را صادر میکند که حاضر به پرستش خدای بعل نیستند. ایلیای به دستور فرشتهی خدا، از اسرائیل میگریزد و در شهر کوچکی به نام صرفه در لبنان پناه میگیرد و در آن جا، زنی بیوه، عشق و زندگی خود را نثار او میکند. اما این عشق تمام هستی او را در بر میگیرد. اما او برگزیده شده است تا در آزمون تکان دهندهی ایمان، برناکامیهای خویش غلبه کند. داستان ایلیا، داستان مقاومت و امید است، و سفری که هرگز از یاد نخواهد رفت. کوه پنجم ادعا میکند که نباید فاجعه را یک مجازات دانست، فاجعه مبارزهای است که پیش روی هر انسان قرار میگیرد. این داستان از گذشته بر میخیزد، اما مضمون آن هرگز کهنه نخواهد شد