تدوین فرهنگ و لغتنامه سبب پیشرفت روابط اجتماعی میان انسان ها می شود .
اما تنوع لهجه ها و شیوه های گوناگون یک زبان ، مانع بزرگی برای تدوین یک فرهنگ جامع و کامل است.
زبان کوردی دارای لهجه های متنوع زازکی ، هورامی ، کرمانجی و .... است. بنابراین ، این فرهنگ تنها توانسته است فقط بخش کوچکی از واژه های تورکی در کوردی را نشان دهد.
جناب عالي ، كارشناس تركي باستان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
يكي از واژگان سغدي " اوچماق " است كه اصل تركي دارد. زيرا تركان فرد مرده را همراه فرد متوفي دفن مي كردند تا زودتر به بهشت برسد. اوچدي : پريد و به آسمان رفت.
ديگري تا مو / تاموق به معني جنهم است كه اصل سومري دارد. شايد از اصل تب به معني آتش و سوزاندن . تاب ( تابه : ماهي تابه " وسيله سرخ كردن ماهي") و تفتن در فارسي با آن همريشه است.
كمونيست را با از استالين بپرسي.
سال خروس را با مدرك ثابت كن زيرا تخاقو ئيل به معني سال مرغ است.
بارس به معني پلنگ سفيد است. براي پلنگ واژه " قاپلان " ( فافلان) نيز وجود دارد مانند قافلانكوه در ايران.
آري در تركي به معني " پاك " است كه از اصل سومري مي باشد. اير / ائرته ( ژگاه ؛ روشنايي صبح) در تركي و " رع " خداي خورشيد در مصر باستان.
در ضمن فردي كه اصل علم است به عقايد ديگران احترام مي گذارد و از الفاظ "شارلاتان ،استاد احمقت ، بي سواد و ... استفاده نمي كند.
والسلام علي من اتبع الهدي
سايت فرهنگستان تركي مراجعه كنtdk turk dil kurumu
البته اونا سواد ندارن تو داري
هيچ كدام از سوالات مرا جواب ندادي يك جمله ساده را نتوانستي ترجمه كني گرامر مي پرسم به من رفرنس مي دهي تو الفباي ادبيات تركي را نمي داني
مثل كسايي ريشه يابي ميكني كه كمونيست را كمو يعني خدا و نيست يعني نيست ترجمه مي كردند بي سوادي تا كجا
واقعا آبروي خودت را بردي
نقل قول از ايشان:در تقویم ترکی اویغوری ، خروس وجود ندارد بلکه واژه " تویوق " ( مرغ) وجود دارد.
يعني اين را هم نمي داني در كتيبه هاي نام سال خروس آمده taq.. برو مطالعه كن كاملشو بنويس
بي سوادي چقدر
وقتي استاد احمقت صديق واژه برس در تقويم تركي يعني پلنگ را قوم پارس معني مي كند از تو چه انتظار پارس در تركي استانبولي تحول يافته برس است يعني پلنگ نه قوم پارس نادان
شما رو بايد بست گاري
مثلا يك كلمه تركي باستان را كه در فارسي است مي گويم
ياد بگير
كلمه آري در
آري از گناه
در تركي باستان arig و ari پاك و مطهر
1) جناب مزدک مزان، اولا حرف های تو در مورد منشا نژاد و زبان کردها دارای تناقضات خنده داری است. در مورخه 28/5/1394کردها را از نژاد ساکنان هلال خصیب در عصر حجر می دانی اما در مورخه 20/ 5/ 1394 ادعای هند و اروپایی بودن زبان و نژادشان را کرده ای.
نوشته تو در مورخه 28/5/1394 " بر اساس پژوهشهای میان رشتهای اخیر که با در نظر گرفتن دیانای کوردان در نظر گرفته شده، قدیمیترین نیاکان کوردان از اخلافِ بومیان اولیه هلال خصیب در عصر نوسنگی بودهاند. بنابراین کوردها به حق از ساکنان اصلی و وارثان تمدنهای کهن میانرودان بوده و از حدود10 تا 12 هزار سال پیش در مناطق فعلی قلمرو خود مقاومت کرده و سرزمین آبا و اجدادی خود را تسلیم اقوام متهاجم نکردهاند...
کتاب «کوردستان سرزمین اولیه سومریان؛ نوشته هاورێ باخهوان: انتشارات آراس شماره 193- چاپ اربیل- سال 2003» دلایل کافی زبانشناسی، تاریخی و فرهنگی درباره یکی بودن کوردها و سومریها ارائه میدهد...
اما خودت جوابت را ندانسته داده ای که " زبانشناسان زبانهای ایلامی و دراویدی و سومری را در یک رده قرار میدهند. بدلیل اینکه سومریان تمدنی والا و کهنترین زبان مکتوب را داشتند بسیاری اقوام سعی کردند تا با دلایلی خود را به آنان پیوند دهند، اما تلاش آنان با شکست مواجه شد".
نوشته تو در مورخه 20/ 5/ 1394 : مطابق منابع کهن آشوری و یونانی و ایرانی در مجموع معلوم میگردد که سه طایفه از شش طایفه تشکیل دهندهً اتحاد مادها یعنی( بوسیان کردوخی ها و میتانی ها) ، ستروخاتیان (ساگارتی ها، کرمانجها) وبودیان (لرها) متعلق به کردها و لرها بوده و سه طایفه مادی دیگر...
باز در همان تاریخ نوشته ای که " کردها بخشی از بازماندگان اقوام بومی خاورمیانه و مادها هستند. اگر رویدادهای تاریخی باعث ایجاد تغییرات نژادی نشده باشد آن زبان همان زبان ساکنان دیرین آن سرزمین است.
باز در مورخه 20/ 5 / 1394 در مورد زبان کردها نوشته ای که " به لحاظ واژگان و دستور زبان، کوردی جزء خانواده بزرگ هند و اروپایی است. هیچ محقق و هیچ زبانشناسی تا کنون کوردی را خارج از خانوادهی زبانهای هند و اروپایی قرار نداده است.
...کوردی جزء خانواده هند و اروپایی است و زبان آشوریها جزء خانواده سامی است که با زبان های عربی و عبری ارتباط دارد. البته اینگونه استدلالها از شما بعید نیست..
.... چند زبانشناس را نام ببر که کوردی را جزء خانواده هند و اروپایی نداند؟؟؟
سوال من : اگر کردها از ساکنان هلال خصیب در عصر حجر بوده اند ، پس زبان و نژاد آنان چه پیوندی با زبان و نژاد مادی و هندو اروپایی دارد؟
بالاخره بر اساس دی . ان . ای سومری هستی یا آریایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هرچند که نوشته ای زبان سومری از زبان های منفرد است و با زبان های دیگر پیوندی ندارد؟
2) در مورخه 28/5/1394 نوشته ای که " اما جالب است که آذریها تازه چند سالیست با سماجت بسیار سعی دارند که ثابت کنند تورکها و سومریها یکی هستند!!!
جواب من : تو با سماجت و ناشیانه ، کردها را هم به سومری ها و هم به آریایی ها چسبانده ای.
3) اما توهین های تو به ترکان در سراسر نوشته های غرض آلوده ات : در مورخه 20/ 5/ 1394 : " ... تُرکها نمیتوانند صاحب این تمدنهای درخشان و باستانی بوده باشند. به هر حال جایگاه تورکان را همه در تاریخ میدانند....
... نام تورک به عنوان قومی بدوی نخستین بار در قرن ششم میلادی دیده میشود
.... و سری به وبلاگ گویش تورکی بزنید که دلایلی زیبا و کافی بر گویش بودن تورکی ذکر کرده، و اتفاقاً ذکر کرده که تورکی یک زبان مستقل نیست، ایشان در وبلاگش نوشته: «... به راحتی می توان ثابت کرد که یکی از ضعیفترین و بدویترین زبانهای آسیا همین ترکی است ....
.... ترکی بخاطر بدوی بودن ساختار التصاقی دارد (مثل زبانهای آفریقایی، دراویدی، بدویان استرالیا و بدویان آمریکا)....
.... اتفاقاً به نظر من تورکها از متعصبترین و افراطیترین اقوام هستند و جز تورکی هیچ زبانی رو یاد نمیگیرند....
جواب من : ترکان بزرگترین امپراطوری را در سرزمین های اسلامی توسط سلجوقیان بوجود آوردند. ادبیات فارسی پس از اسلام در دربار شاهان ترک بالید و رشد کرد. دانشگاه ها و مساجد و رصدخانه ها و ... در دوره حکومت شاهان ترک بنا شدند. ترکان بابری در هند تاج محل را ساختند . برای عظمت ترکان هندوستان کافی است که زندگی بابرشاه را مطالعه کنید.
در مورد نام ترک که توسط ترکان آسمانی ( گوک ترک) بعنوان نام رسمی دولت در قرن هفتم میلادی انتخاب شد باید گفت که در دنیای قدیم
لازم نبود که هر حکومت ترک نژاد ، نام ترک را یدک بکشد. مثلا در قرن سوم پیش از میلاد مته خان از نژاد هون از دیوار چین گذشت و بر پهنه ی گسترده آسیا حکومت کرد اما می دانیم که هون ها از نژاد ترک بوده اند.
زبان ترکی فقط یک فعل بی قاعده دارد که نشانه قدرت آن است. تعداد مصوت ها ی آن 9 تاست که قدرت ساخت تعداد واژه های بیشتری را به زبان ترکی داده است. زبان ترکی یکی از بدلیل برخوداری از قانون " هماهنگی واکه ای " یکی از خوش آهنگترین زبان های دنیاست.
کاربرد واژه ی بدوی برای یک زبان نشانه نادانی و جهالت فرد در مورد علم زبان شناسی است.
4) اما نوشته ی تو " موفق باشید، به امید روزی که آذریها هویت حقیقی خود را بشناسند."
اگر آذری را به معنای ترک زبان بکار برده ای ، دچار خطای دید شده ای؛ زیرا ترکان خراسان ، روستاهای قم و کرج ، تهران ، قشقایی ، ترکان همدان و قروه و برخی از روستاهای ترک کرمانشاه ؛ آذری نیستند؛ ترک هستند.
5) در مورد ریشه " کاک " باید بگویم که در شیراز کاکو و در فارسی " کاکا " ( برای شوخی به سیاهان کاکا سیاه می گویند) گفته می شود و در چینی به برادر بزرگ gogo می گویند که با کاکا از لحاظ واجگاه آوایی بسیار نزدیک است و البته هیچ کردی با چینی ها در آنزمان ارتباط نداشته و ترکان ( هون ها ) با چینی ها همسایه بوده اند . پس " قاغا " در ترکی با کاکا در فارسی و gogo در چینی هم آوا و هم معنا هستند.
6) نوشته ای که امان الله قرشی به تأثیر زبانهای چینی، مغولی و لهجههای دیگر ترکی مخصوصاً ازبکی در زبان اویغوری اشاره میکند.
جواب من : لطفا ده واژه چینی در ترکی را نشان بده که فیاض یاب شوم.
من تنها از وجود واژه چینی " لوی " lu به معنای اژدها در تقویم ترکی اویغوری خبر دارم و در عوض می دانم که چینی ها از ترکان هون و تاپقاچ ( طمغاج) چیزهای زیادی درل مورد سوارکاری و انواع سلاح های جنگی یاد گرفتند و رکاب از اختراعات ترکان است. واژه " تی " به معنی خدا در چینی از واژه " تنگری " در ترکی و " دینقر " سومری گرفته شده است.
مغولی در 6 قرن پیش از میلاد از ترکی جدا شده است. وام گرفتن شاخه های مختلف زبان ترکی از یکدیگر امری طبیعی است. مثلا زمانی ترکی اویغوری زبان ادبی ترکان بود و زمانی ترکی جغتایی که ریشه زبان ترکی ازبکی است و زمانی ترکی عثمانی و ...
در لغتنامه دهخدا حدود دو میلیون واژه گرد آوری شده است که یک میلیون آن واژه های عربی رایج در متون کهن فارسی است.
7) اما هدف من از نوشتن فرهنگ واژه های ترکی در کوردی تنها تهیه یک لیست از واژگان ترکی رایج در کوردی است نه نوشتن دستور زبان کردی و یا آموزش رسم الخط کردی ( کردها از رسم الخط خود آگاهی دارند و نوشتن همه موارد نیز برای خواننده ترک زبان ضرورتی ندارد).
بخش دوم
5-گفتی در مورد اینکه کوردها از کجا آمدهاند، اتفاق نظر وجود ندارد، در جواب باید بگویم: اتفاق نظر وجود دارد، فقط شما بیخبری. بر اساس پژوهشهای میان رشتهای اخیر که با در نظر گرفتن دیانای کوردان در نظر گرفته شده، قدیمیترین نیاکان کوردان از اخلافِ بومیان اولیه هلال خصیب در عصر نوسنگی بودهاند. بنابراین کوردها به حق از ساکنان اصلی و وارثان تمدنهای کهن میانرودان بوده و از حدود10 تا 12 هزار سال پیش در مناطق فعلی قلمرو خود مقاومت کرده و سرزمین آبا و اجدادی خود را تسلیم اقوام متهاجم نکردهاند. و این تاریخ خیلی قبل از ورود سومریها است، اگرچه همانگونه که گفتم سومریها از تورکها کاملا جدا و متمایز بودهاند و هیچگونه مدرکی دال بر ارتباط تورکها و سومریها وجود ندارد. اما کتاب «کوردستان سرزمین اولیه سومریان؛ نوشته هاورێ باخهوان: انتشارات آراس شماره 193- چاپ اربیل- سال 2003» دلایل کافی زبانشناسی، تاریخی و فرهنگی درباره یکی بودن کوردها و سومریها ارائه میدهد. جالب است که زبان سومریها و زبان کوردی هر دو ارگاتیو« Ergative» است. البته لازم است در این زمینه تحقیقات کاملتری انجام شود، چرا که تا به امروز زبان سومری یک زبان منفرد و تک خانواده شناخته شده. نام تورک به عنوان قومی بدوی نخستین بار در قرن ششم میلادی دیده میشود و فقط حدوداً هزار سال از ظهور اقوام تورک در ایران میگذرد. خاستگاه اصلی قوم تورک، معلوم بوده و در ایّام باستان هیچ اسمی از آنها نبوده و مالک هیچ یک از تمدنهای خاورمیانه نبودهاند. اتفاقاً در مورد منشأ و نژاد شما آذریها اتفاق نظر وجود ندارد.
6- در مورد مستقل بودن زبان کوردی و تعلق آن به خانواده هند و اروپایی: دکتر علی رخزادی در کتاب آواشناسی ودستور زبان کردی مینویسد، از مجموع آراء پژوهشگران، وبراساس ویژگیهای معتبر زبانشناسی، این امر مسلم میگردد که زبان کردی، یک زبان مستقل و مورد تأیید عام زبان شناسی است. واطلاق عنوان "لهجه"درعرف عامه بر زبانی که خود دارای گویشها و گونهها و لهجههای متعددی است ودر حوزه جغرافیایی وسیعی با دهها میلیون نفر گویشور گسترش دارد، ناشی از عدم آگاهی به ویژگیها وتعریف زبان از نظر علم زبان شناسی است.
اگرچه کوردی و فارسی، در کنار اوستایی، مادی و دیگر زبانهای ایرانی از یک ریشهی باستانی و کهن نشأت گرفته امّا زبان کوردی لهجهای از فارسی باستان، میانه یا فارسی نو نیست!!! زبان کوردی مجموعهای از زبانهای به هم پیوسته با یک ریشه یکسان است که در مقایسه با به بقیه زبانها یک زبان مستقل است. همانگونه که آلمانی و انگلیسی از ریشه و خانواده هند و اروپاییاند ولی از همدیگه مستقلاند. به لحاظ واژگان و دستور زبان، کوردی جزء خانواده بزرگ هند و اروپایی است. هیچ محقق و هیچ زبانشناسی تا کنون کوردی را خارج از خانوادهی زبانهای هند و اروپایی قرار نداده است. و همچنین هیچ زبانشناسی تا کنون کوردی را جزء و یا یک شاخهای از فارسی قرار نداده است. فارسی و کوردی دو زبان نزدیک به هم و از یک خانواده هستند، اما هر دو از همدیگر مستقل هستند(اینگونه استدلالات مخصوص پانتُرکان است که سعی دارند کوردی را یک شاخه از فارسی و یا دگرگون یافتهی زبانهای آشوری و عبری بدانند و از طرف دیگر فارسی را لهجه 33 ام عربی بدانند تا به گُمان خود زبانها و فرهنگهای منطقه رو ناچیز قلمداد کنند). اسم چند زبانشناس را بگویید که کوردی را شاخهای از فارسی میداند؟؟ چند زبانشناس را نام ببر که کوردی را جزء خانواده هند و اروپایی نداند؟؟؟
همچنین تمام شاخههای زبان کوردی از قبیل «هورامی، کورمانجی، زازاکی، کلهری و سورانی» از زبانهای سامی و حامی و آلتایی و اورالی و ...کاملاً جدا و بدون ارتباط است. چند زبانشناس را نام ببر که حتی یکی از لهجههای کوردی را با زبان آشوری و یا یک زبان دیگر از شاخهای غیر هند و اروپایی مرتبط بداند؟؟؟ اسم چند زبانشناس معتبر را نام ببر که کوردی اورامی را مربوط به آشوری و یا دیگر شاخههای زبان سامی بداند؟؟؟! این ادعاهای غیر علمی که توسط اتراک مطرح میشود، در هیچ یک از محافل علمی جهان جایگاهی ندارند.
ادعاهای تو نشان میدهد که حتی بحث خانواده زبانی را درک نکردی، چطوری میتونی در مورد زبانها اظهار نظر کنی؟؟ کوردی جزء خانواده هند و اروپایی است و زبان آشوریها جزء خانواده سامی است که با زبان های عربی و عبری ارتباط دارد. البته اینگونه استدلالها از شما بعید نیست زیرا از جماعت افراطی، قبلا نیز ادعاهای اینچنینی شنیدهام، یک پانترک به من میگفت شما بازمانده یونانیها و سلوکیها هستین و زبانتان نیز زبان یونانیها است!!! فقط لهجتان عوض شده و خودتان خبر ندارید!!!؟ پانترک دیگری میگفت شما از بلوچهای سیستان و بلوچستان هستید و لباس کوردی شبیه به لباس بلوچی است و بنابراین از مناطق گرمسیر آمدهاید و به کوهستانهای زاگرس مهاجرت کردهاید !!!!؟؟ پانترک دیگری میگفت شما کوردها از هند آمدهید!!!؟؟ عدهای پانتُرک بهم گفتن که شما کوردها عبری هستید!!!؟؟ دستهای دیگر از پانترکها نیز میگویند که کوردها آشوری هستند و استدلال آنها نیز این است که: مسعود بارزانی یه جا گفته: ما و آشوریها مانند برادران همدیگه هستیم!!!؟؟؟ نمیفهمند که بارزانی مرد سیاست است و اون جمله رو در دوره صدام حسین ملعون، برای متحد کردن اقلیّتهای مختلف دینی و زبانی عراق، علیه صدام حسین گفته، و نه برای اینکه بگوید کوردها آشوری بودهاند!!
همانگونه که قبلا نیز پرسیدم شما که ادعا کَردی: « که تنوع لهجه های کوردی ازجمله زبان مناطق اورامانات و ساختار دستوری کوردی دلالت بر ریشه غیر فارسی واژه های کوردی دارد و حتی ممکن است آنان بازمانده اقوام آشوری باشند» لطف کنید و نام یک زبانشناس معتبر را بگویید که با توجه به لهجههای کوردی و یا زبان هورامی و ساختار دستوری کوردی، آن را بازمانده آشوریها بداند؟؟؟؟؟!!!! اصلاً دستور زبان کوردی چه ارتباطی با ریشه واژههای کوردی داره؟؟؟ شما از دستور زبان کوردی چی میدونی که نوشتی بنا به دستور زبان آن، ممکنه بازمانده آشوریها باشند؟؟؟؟ از دستور زبان آشوری چقدر بلدی که همچین ادعایی کردی؟؟؟ جواب این سوالات را بدهید و قضاوت را به خوانندگان محترم واگذارید.
به جای اینکه سعی کنید زبان کوردی را زیر سوال ببرید و آن را به صورت غیر علمی به زبانهای دیگر ارتباط دهید و ریشههای غیر متعارف برای آن بسازید، بروید و سری به وبلاگ گویش تورکی بزنید که دلایلی زیبا و کافی بر گویش بودن تورکی ذکر کرده، و اتفاقاً ذکر کرده که تورکی یک زبان مستقل نیست، ایشان در وبلاگش نوشته: «... به راحتی می توان ثابت کرد که یکی از ضغیفترین و بدویترین زبانهای آسیا همین ترکی است که به نظر برخی چون دکتر فاروق صفی زاده اصولا زبان نیست بلکه کریولی است از 15 درصد اغوزی و 85 درصد از زبانهای فارسی- عربی- پهلوی- اوستایی- کردی- ارمنی- آشوری-تاتی- آذری و... که از خود ساختار مستقلی ندارد» همینطور در جای دیگری میگوید: « ترکی کریولی(آمیزهی زبانی) است از مغولی، چینی، سکاییوسغدی(تورانیان) و سپس پهلوی وفارسی(ایران) و عربی(اسلام) که واژههای فرانسوی دخیل در فارسی در ترکی قزلباشی(اران، آذربایجان و حومه) هم هست. چنین چیزی نیاز به ساختاری دارد که جلوتر نوشتم ترکی بخاطر بدوی بودن ساختار التصاقی دارد (مثل زبانهای آفریقایی، دراویدی، بدویان استرالیا و بدویان آمریکا) و این برگرفته از خاستگاه ترکان (کوهستان آلتای واقع در مغولستان و حومه)است و واژههای زبانهای مجاور و سرزمینهای غصبشدهی بعدی ترکها به پر شدن ترکی انجامید. نمونههای کریول اردو در پاکستان است که از ترکیب فارسی و هندی پدیدار و با انگلیسی و عربی و... آمیخت یا یدیش از عبری و آلمانی و... » ایشان در سراسر وبلاگ خود، اثبات میکند که تورکی خود یک کریول زبانی(Creole language) است و گویشی از فارسی است. حالا شما میخوای کوردی رو وامدار این به اصطلاح زبان کریولی کنی.
7- اطلاعاتت از زبان کوردی آنچنان ناچیز است که حتی تعداد مصوتهای اون رو برابر با فارسی و عربی دانستی و فکر کردی که کوردی نیز همانند فارسی و عربی 6 مصوت دارد؟؟؟ اگر چه زیاد بودن مصوت و صامت در یک زبان دلیلی بر برتری نیست. اما راستی شما که در مورد زبان کوردی، واژگان و دستور زبان کوردی آن اظهار نظر کردهای حتماً به خوبی باید از تعداد صامت و مصوتهای آن و الفبای آن هم آگاه باشید و بدانید کوردی چند مصوت دارد؟؟؟ حتی در مورد الفبای کوردی هم اشتباه کردهای. اطلاعات اینچنینی جزء پایهایترین و ابتدایی ترین اطلاعات از یک زبان است و حتی بدون درک اطلاعات اولیه از یک زبان، درباره آن اظهار نظر میکنی و آن را با زبانهای دیگه ارتباط میدی!!! حداقل میتوانستید چند کتاب دستور زبان کوردی مطالعه کنید تا کمی در مورد زبانی که میخوای دربارش بنویسی اطلاعات کسب کنی. کتابهای زیر به شما و هر شخص دیگری که بخواهد در این راه قدم بردارد یاری میرساند: «دستور زبان کوردی هورامی؛ نوشته فاتح رحیمی، سنندج» «دستور زبان کوردی کورمانجی، نوشته پروفسور ژویس بلو و وَیسی باراک، استادان زبان و ادبیات کوردی- دانشگاه سوربن پاریس- ترجمه علی بلخکانلو» « دستور زبان کوردی کورمانجی، مبانی و اصول پایهای، یوسف کلونک زاده گنگ چین، انتشارات حسینی اصل» «آموزش زبان کوردی، لهجه کورمانجی وسطی( سورانی)، سید محمد سینا احمدی(ریبوار)» و...
8- نکته آخر من نگفتم که تورک ها چرا لهجه دارند، همه لهجه دارند، شما حرف من رو نفهمیدی و بیراهه رفتی. من در جواب koroğlu bey که گفته «ما تورکها بر همه زبانها اشراف داریم ولی شما نه!!» با چند مثالی که ذکر کردم، نوشتم که مسلط بودن تورکها رو هم داریم میبینیم. اتفاقاً به نظر من تورکها از متعصبترین و افراطیترین اقوام هستند و جز تورکی هیچ زبانی رو یاد نمیگیرند. 70 سال ممنوع بودن زبان کوردی در ترکیه نشانه چیست؟؟؟ نشانه اشراف است یا نشانه نفرت؟؟؟!!!! زبان فارسی رو هم اگر یاد گرفتین به خاطر این بوده که مجبور بودین و نه به خاطر علاقه و یا توجه به بقیه زبانها و اقوام.
نوشتی کوردها واج W نیز در زبان خود دارند که با گذاشتن نقطه روی واج " ف " نشان داده می شود، یکی دیگه از اشتباهات خودتو رو کَردی، تو حتی الفبای کوردی سورانی رو هم بلد نیستی. چطوری نشستی فرهنگ لغت خوندی؟؟؟ واج W با " و " نشان داده میشود و تلفظش مثل WINDOW در انگلیسی است. امّا آن حرفی که به قول شما با گذاشتن نقطه روی واج "ف" نشان داده میشود(یعنی " ڤ ") بیانگر V در انگلیسی است نه بیانگر W . مثل (VIEW) و "و" در فارسی (مثل وَلی، وَندیداد) است. کردی مثل انگلیسی هم W و هم V را دارد. اینجوری زبان کوردی رو بلدید و بدان اشراف دارید؟؟؟؟!!!!!
از نظرگاه تاریخی آنچه که دارای اصالت ودیرینگی است خود انسان و وجود انسان است وهمه ما با ذات انسانی وارد دنیا میشویم و صفات زبانی وقومی ومذهبی وملی ما همه اعتباری وانتسابیاست و در چهارچوبهای مکانی و زمانی ایجاد میشوند.
1- در مورد انتساب کوردها به مادها علاوه بر مینورسکی، زبانشناسان و تاریخدانان معتبر خارجی، ایرانی و کورد نظیر: 1- سيسيل. جي. ادموندز 2-پرفسور فردریش اشپیگل 3-پروفسور لرخ زبان شناس بزرگ روس 4- تئودور نولدکه 5- آرنولد ویلسن 6- جان لیمبرت 7-پروفسور گرنوت وینفور زبانشناس آلمانی 8-پرفسور سایی 9- مکنزی 10- ایلیا گرشویچ 11- وای – سلون 12-دارمستتر 13- آ.ام .دیاکونوف 14- هواردتودار 15- پروفسور سایس 16- دکتر معین 17- مهرداد ایزادی پرفسور سابق دانشگاه هاروارد 18- دکتر محمد مکری 19- دکتر کمال فواد 20- پرفسور محمد امين زكي بيگ 21- توفيق وهبي 22- دكتر محمد امين اورامانی و ... نظر دادهاند و هر کدام به اندازه کافی دلیل و سند ارائه دادهاند، امّا نمیدانم که چرا همه بیاحترامیهات نصیب مینورسکی شد. شاید نفرتت از مینورسکی به خاطر این حرفش باشد که گفته: «هر جا که پرسش حل نشدهای در زمینه فرهنگ قومهای شرق باستان پدید آید ترکان بیدرنگ دست خود را همان جا دراز میکنند». نکنه اشخاصی که نامشان ذکر شد همه به خاطر مطامع روسیه تزاری کار میکردند؟؟!! یا هر گاه شخصی حرفی معقول و منطقی بزند که بر خلاف مطامع ما باشد، بگوییم آن شخص برای روسیه تزاری کار میکند؟
مطابق منابع کهن آشوری و یونانی و ایرانی در مجموع معلوم میگردد که سه طایفه از شش طایفه تشکیل دهندهً اتحاد مادها یعنی بوسیان (کردوخی ها و میتانی ها) ، ستروخاتیان (ساگارتی ها، کرمانجها) وبودیان (لرها) متعلق به کردها و لرها بوده و سه طایفه مادی دیگر عبارت بودهاند ازآریازانتیان (طایفه نجبای ماد) که درحدود کاشان میزیستهاند و مغها که در ناحیهً بین رغهً آذربایجان (مراغه) و رغهً تهران (ری)ساکن بودهاند و سرانجام پارتاکانیان (یعنی مردمی که درکنار رود زندگی میکنند) همان مردم منطقهً اصفهان بودهاند. این 6 طایفه را هرودوت نیز ذکر کرده است و همگی آریایی و ایرانی بودهاند. آیا هرودوت، مورخ یونانی جهان باستان نیز برای روسیه تزاری کار میکرده است؟؟!!!
بیشتر تاریخ شناسان پرآوازه براین باورند که، کردهای امروز نوادگان مادهای دیروزند. استفاده از اسامی مادی که مستقیما به پادشاهان و سرداران ماد یا اعلام فرهنگی آنها مرتبط است در نامهای کردی به وفور کاربرد دارد. در حال حاضر چنین فرض میشود که کردها بخش اصلی بازماندگان اقوام بومی خاورمیانه و مادها هستند و به زبان کردی، مربوط به شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی سخن میگویند. این نکته که که زبان کردی بازمانده زبان ماد است، والتزاماً کردهای امروزی هم استمراری از مادهای باستان هستند، تا زمانی که زبان مادی بدرستی شناخته نشده، کماکان یک فرضیه است اما این فرضیه قویترین فرضیه موجود است.کردها بخشی از بازماندگان اقوام بومی خاورمیانه و مادها هستند. اگر رویدادهای تاریخی باعث ایجاد تغییرات نژادی نشده باشد آن زبان همان زبان ساکنان دیرین آن سرزمین است. مادها در سال 612 پیش از میلاد مسیح امپراتوری بزرگ مادی را بنیان نهادند و بدین ترتیب زبان مادی به زبان رسمی بدل شد. از آن زمان تا هنگام انتشار اسلام در کردستان، سیزده قرن سپری شده است. امروز ردپای تأثیر جابه جایی در قدرت را در شرق قلمرو امپراتوری ماد به وضوح میتوان دید. به عکس در بخشی از غرب سرزمین ماد، بنیادها همچنان دست نخورده مانده است. بلکه تسلط مادها وضعیت نژادی وزبانی برخی از سرزمینهایی را که بعداً به قلمرو مادها ملحق شد، تغییر داده و به مسیر توسعه مادی کشانده است و به موازات بخش غربی قلمرو خود، آنها را توسعه داده است. زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، که به نظر زبان شناسان در زمره زبانهای شمال شرقی، خانواده زبان ایرانی جای میگیرند؛ بیش از دیگر زبانها بر زبان مادی تأثیر نهاده است و امروزه رد پای این تأثیرات در گویش آیینی زبان کردی، دیده میشود(از بین شاخههای زبان کوردی، کوردی اورامی یا هورامی بیشترین ارتباط را با پهلوی اشکانی دارد و زبان هورامی هیچ ارتباطی با زبان آشوریها ندارد. همینطور پارتی اشکانی هیچ ربطی به تورکی و شاخههای آن ندارد). همزمان با سقوط و فروپاشی امپراتوری ساسانی و ترویج اسلام در ایران، وقفهٔتازهای برای زبان کردی آغاز شد، تنها مشکل این است که ما از زبان مادی اوآخر دورهٔساسانی سند مکتوبی در دست نداریم تا موشکافانه دربارهٔ آن اظهارنظر کنیم. اما این موضوع سبب نخواهد شد که نتوانیم بگوییم: این زبان در آن زمان زبان مادی بوده است. که به نسبت زبان رایج دوران اقتدار امپراتوری، دستخوش تغییرات 1300 ساله شده است. به همان نسبت که زبان پارسی باستان پیشرفت کرده و به زبان دری تبدیل شده و ظرفیت آنرا یافته است که زبان پارسی کنونی از آن جدا شود؛ یک نتیجه گیری آنی اقتصا میکند که، زبان مادی هم پیشرفت کرده و دستخوش چنان تحولات و دگرگونیهایی شده باشد؛ که استخراج زبان کردی از آن ممکن شده باشد. هرودت به طور صریح در بخش هفتم کتاب خود چنین مینویسد" هر کس در قدیم مادها را آریایی مینامید"نام قبایل ماد نظیر آریازانتی (آریا زانتی به معنی قبیله آریایی) و همچنین نام پادشاهان ماد (فَرَورتیش، هوَخَشتَره و...) همگی دارای ریشههای ایرانی است و هرگز نامهایی با ریشههای آلتایی در بین اسامی مادی در هیچ منبعی پیدا نشده و نخواهد شد. بنابراین درست است که درباره مادها، مانناییها و یا پارتها (اشکانیان) منابع کم و یا محدود است، اما آنقدرها هم گُنگ و تاریک نیست که هر قومی بتواند ادعای خویشاوندی آنها را داشته باشد. ارتباط مادها و به تبع مانناییها با اقوام: هون، تُرکان، تاتار و مغولها به کلی رد و منسوخ است و از لحاظ علمی این ادعا سخت بیپایه است و غیر علمی بودن آنها در همان نگاه اول مشخص میشود.
2- گفتی که خوب است که مینورسکی از خود نپرسیده بود که چه بر سر اقوام التصاقی زبان ماننایی ، هوری، اورارتویی ، کاسی ، لولوبی ، عیلامی و سومری آمده است؟ مگر اینکه مینورسکی عقل خود را از دست داده باشد که همچین سوالی را از خود بپرسد و سپس این اقوام را با تُرکان نسبت دهد. نه مینورسکی و نه هیچ محقق دیگری این اقوام باستانی را با تُرکها یکی نمیداند. تُرکها نمیتوانند صاحب این تمدنهای درخشان و باستانی بوده باشند. به هر حال جایگاه تورکان را همه در تاریخ میدانند.
3- اما در مورد زبانهای التصاقی که دستآویز و لقلقهی دهن شما و بسیاری دیگر شده یک نکته را باید متذکر شوم که زبانهای التصاقی طیف وسیعی از زبانها را در بر میگیرد که در گروههای متفاوتی قرار دارند و هیچگونه ارتباطی هم با هم ندارند، زبانهای زیر همگی التصاقیاند و هر کدام مربوط به یک خانواده زبانی است:
الف- زبانهای آفریقایی همچون بانتو، سواحیلی ب- زبانهای دراویدی همچون تامیل و مالزیایی ج- زبانهای بومی استرالیا د- زبانهای بومی آمریکا ه- زبانهای قفقاز همچون گرجی و چچنی و لازی و اودی و لزگی و- زبانهای هند و اروپایی همچون زبان تخاری و تا اندازهای کمتر زبانهای آلمانی س- زبانهای پلی نزیایی ح- زبانهای اورالی ط- همچنین زبانهای آلتایی
پانتُرکها هنوز مفاهیم تصریفی، تحلیلی، پیوندی و پسوندی و تکخانواده و ... را درک نکرده و با آبکیترین دلایل سعی دارند تا اصل و نسب خود را به یکی از اقوام متمدن باستان برسانند، در حالی که اصل و نسب بزرگ تراشیدن یکی از حربههای قدیمی است که امروز منسوخ شده و جواب نمیدهد. تورکی را که یک زبان پسوندی است به زبان پیوندی ربط میدهند و سپس آن را به تمام زبانهای التصاقی زنده و مرده ربط میدهند و میگویند که همه اینها تورک بودن. حتی برخی از ادیبان فارس هم ادّعا دارند که فارسی یک زبان پیوندی است. اگر اینگونه باشد فارسی به عنوان یک زبان هند و اروپایی چه ارتباطی با تورکی دارد؟!!
4- در مورد تمدنهای باستان مثل ماننایی ، هوری، اورارتویی ، کاسی ، لولوبی ، عیلامی و سومری که گفتی التصاقی زبان هستند باید بگویم که زبان سومریان و ایلامیان کاملا تکخانواده (منفرد) بوده و اصطلاح تکخانواده (بدون خویشاوند) یعنی اینکه به هیچ یک از زبانهای زنده و مرده جهان مربوط نمیشود. امروزه این زبانها برای زبانشناسان کاملا مکشوف و شناخته شده است و هیچ گروهی با سفسطه و قلمفرسایی نمیتواند خود را به آنان نسبت دهد. فقط گمان میرود که زبان ایلامیان با دراویدیهای هندی ارتباط داشته باشد. زبانشناسان زبانهای ایلامی و دراویدی و سومری را در یک رده قرار میدهند. بدلیل اینکه سومریان تمدنی والا و کهنترین زبان مکتوب را داشتند بسیاری اقوام سعی کردند تا با دلایلی خود را به آنان پیوند دهند، اما تلاش آنان با شکست مواجه شد. زبان سومری یک زبان پیوندی ارگاتیو گسسته است و تکخانواده و منفرد است. با اینکه زبانشناسان تورک ترکیه دست از این ادعا برداشتهاند اما جالب است که آذریها تازه چند سالیست با سماجت بسیار سعی دارند که ثابت کنند تورکها و سومریها یکی هستند!!! زبان اورارتویی و زبان هوری هر دو زبانهای کنایی پیوندی هستند که هیچ خویشاوندی با تورکی (که غیر کنایی و پسوندی است) ندارند. این دو زبان در خانواده هورواورارتویی قرار دارند و زبان ارمنی از آنها واژههای بسیاری دارد که نشان از ارتباط زبانی دیرپای آنان است. رگه خاصی از زبان اورارتویی در زبان ارمنی وجود داشته و تا کنون نیز بخشی از آن حفظ شده. داریوش پادشاه هخامنشی در کتیبه کهن بیستون نام منطقه اورارتوییها را ارمنستان ذکر کرده، ارمنیها نیز ایرانی تبار بودهاند. از طرف دیگه هوریها میترائیست بودند و کلمه هور به معنی روشنی است، امروزه کوردها به خورشید « خور » میگویند و کلمه هورامان از دو کلمه هورا مان تشکیل شده و هورامانیان هور را ستایش میکنند و از هور (خدای نور/خدای خورشید) طلب آمرزش میکنند و آهنگ مخصوصی به اسم هوره دارند که امروزه در میان کوردهای کلهر و کوردهای فیلی و لک هم جا افتاده است. اکثر اقوام هند و اروپایی خدای خورشید داشتند و پرستش نور، آتش و خورشید از خصایص آنها بوده است. نامهای بازمانده از کاسیها در اسناد آرامی در مصر همگی به ایرانی است. امروزه در ایرانی بودن این اقوام هیچ شکی نیست و کاسیها آریایی بودند. منشأ اقوام آریایی و اقوام لولوبی و کاسیها یکی است(یعنی همگی از جنوب دشتهای سیبری روسیه آمدند). در هیچ جایی اشارهای به پیوندی بودن زبان کاسیها و لولوبیها نشده و جز چند کلمه چیزی از زبان آنها در دست نمانده، اگر چه همانگونه که در بالا توضیح دادم حتی اگر زبان لولوبیها و کاسیها پیوندی هم باشد، ربطی به زبان پسوندی تورکی ندارد. ماننایی ها شامل اتحادی از طوایف منطقه بودند و خود، از گذشته جزیی از سازمانهای حكومتی لولوبیان - گوتیان(که در آریایی بودن آنها شکی نیست) را تشكیل میدادند. دولت ماننا دردهه نخست سده هفتم ق.م. جزیی از دولت بزرگ ماد به شمار می رفت.پایتخت ماننا شهر زیاوه کنونی بوده است که شهرى ایرانی است و در نزدیکی سقز قرار دارد. گنج زیویه، آثار كشف شده در قلایچی بوكان و دژ حسنلو را به مانناها نسبت دادهاند. در کاوشهاى تپه حسنلو و شهر سقز و زیاوه ( نزدیک سقز ) نیزآثار باستانی ماننایی یافته شده است. تشکیل دهندگان قبایل موسوم به ماننا قبایل ایندِراپاتیان و آتَرپاتیان بودند. ایندِرا و آتَر دو خدای کهن آریایی بودند. اسم پادشاه ماننا در دوران حمله آشوریان« ایرانزو» بوده و اسم پسرش «آزا» بوده(«آزا» در کردی امروز به معنی شجاع، سریع، با هوش و آزاد است)، نام آبادیهای آذربایجان نیز که در اسناد آشوری آمده ایرانی است: «سگرتیه» یعنی «سنگستان» و «هوئیشدش» یعنی «شهر خوب» که بازسازی کوردی امروز آن به شکل «خوهشه دژ» میباشد. همینطور بَغداتَه که امروزه خداداد معنی میشود. نامهایی چون مزدائوکو، آریائوکو، ایشتائیکو، آریابوشتوش و ... که با تلفظ آشوری و در کتیبههای آنها به وفور درمورد مناطق آذربایجان آمده است نشان دهنده آریایی(ایرانی) بودن بومیان آذربایجان بوده است. و به قول آقای امیرحسین خُنجی آذربایجان از سپیده دم تاریخ سرزمین آریان بوده است. سلطنت ماننا مردمانی بودند که بعدها مُغان آذربایجان را تشکیل دادند. وقتی دولت ماد تشکیل شد، مُغان آذربایجان فورا به آنها پیوستند. هرودوت در کنار پنج قبیله دیگه از مغان آذربایجان به عنوان قبایل متحدان اولیه ماد نام میبرد و بنا بر شنیدههایی که از ایرانیان داشته تأکید کرده که همه این قبیلهها از قدیم خودشان را آریایی مینامیدند. بنابراین تورکان هیچ جایگاهی در تشکیل هیچ یک از تمدنهای باستانی خاورمیانه و میانرودان نداشتند و اگر حکومت و تمدنی وجود داشته مربوط به وارثان حقیقی آن یعنی همه اقوام ایرانی اصیل (که شامل کوردها، آذریهای باستان قبل از اختلاط با تُرکها، لُرها، لکها، فارسها، تات، تالش و... میشود) و همچنین اقوام ارمنی، گُرجی و آشوری میشود. البته در تارنمای آذرگشنسپ نیز به تک تک این ادعاها در مورد انتساب تورکان به اقوام باستانی، به نیکی پاسخ داده شده و در این تارنما به اندازه کافی دلایل علمی و مقالههای انگلیسی معتبر در رد این ادعاها ارائه شده است.
انتقاد سازنده است و در پیشرفته ترین جوامع هم در انبوه رسانههای جمعی و کتابها و مجلات برای آن جایگاهی بلند در نظر گرفتهاند.
خطاب به آقای saeed moradi
1- دوست عزیز، متأسفانه این شما هستید که با پیشداوری سریع و قضاوت یک طرفه به من بیادبی کردید. همینطور آقای نوروزی با نوشتن یک کار غیرعلمی و بدور از تخصص به ما و فرهنگ ما بیادبی کرده؛ چرا؟؟ تا پایان بخوانید خواهید فهمید که چرا نویسنده با اینکار به ما بیادبی کرده.
2- گفتی: با اینکه یک مطلب علمی نوشته شده و... امّا باید خدمت شما عرض کنم که این مطلبی که آقای شاهپور نوروزی تحت عنوان «فرهنگ واژههای ترکی در کوردی» نوشته به هیچ روی و تحت هیچ شرایطی مطلبی علمی به حساب نمیآید و صراحتاً عرض کنم که کار ایشان هیچ ارزش علمی و زبانشناسیای ندارد و صرفا به درد پانترکیسم و عقاید عامیانه و متعصبانه قومی برای اعتماد به نفس کاذب این عوام متعصب میخورد و بس. ابتدا میخواهم جناب شاهپور نوروزی را در قالب نوشتههایش به شما معرفی کنم:
"سومر دیلی که در آن طرف سعی کرده زبان سومری را (که در واقع؛ یک زبان منفرد و بدون خویشاوند است) به عنوان زبان تورکی باستانی معرفی کند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! واژههای دخیل سومری در قرآن(که تلاش کرده قرآن را نیز وامدار زبان سومری و در نتیجه تورکی بداند).!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! واژههای ترکی در زبان روسی. !!!!!!!!!!!!!!!!!!! واژههای ترکی در زبان کوردی.!!!!!!!!!!!!!!!! پیشینه کهن گاهشماری در میان ترکان!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!پیشینه کهن گیاهدرمانی در میان ترکان.!!!!!!!!!!! و...
شما و یا سایر خوانندگان، با عنایت به سخنان همین جناب و با قضاوتی درست (و نه قضاوتی یک جانبه) در خواهید یافت که هدف این آقا چیست و در خدمت اهداف و مقاصد کدام گروه است. ایشان فقط به دنبال فخر فروشی و تعصبات قومی و قبیلهای است، پیداست که ایشان در جهان چیزی جز تورک نمیبیند!!!! شما از علمی بودن صحبت کردید، اما آیا علمی بودن در آثار ایشان معنایی دارد؟ و با توجه به گفتههایش آیا ایشان میتواند یک محقق بدون بُغض و غَرض باشد.
3-گفتی که دیگه زمان پان و ... گفتن ها گذشته. نه برادر من، تا زمانی که پان وجود داشته باشد، زمان پان گفتن نگذشته. بلکه زمان جعل و تحریف تاریخ و زبانشناسی عوامانه و ریشهشناسیهای عوامانه است که گذشته. همینطور زمان پانترکیسم و دیگر پان هاست که منقضی شده.
4- همینطور باید بپذیریم که دوران جامع العلوم بودن وحکیم باشیگری تمام شده ودنیای امروز، عصر تخصص است. كسی كه در زمینهای تحصیلات آكادمیك ندارد نباید در آن زمینه اظهار نظر كند. مساله ریشهیابی لغات یک زبان در زبانی دیگر، موضوعی پیچیده است که باید در قالب پژوهشهای علمی وتحقیقات دانشگاهی پیگیری شده و از طرح آن به صورت غیرعلمی خودداری کنیم. اخلاق علمی ایجاب میکند که غیر متخصصین وارد این عرصه نشوند. محققی که میخواهد در این زمینه کار کند، علاوه بر داشتن تحصیلات دانشگاهی در زبانشناسی، باید هر دو زبان را به نیکی دریابد و به تمامی منابع تاریخی هر دو زبان آگاهی کامل داشته باشد. جناب شاهپور نوروزی شاید ترکی را به عنوان زبان مادری خود بشناسد امّا هیچگونه اطلاعی از زبان کوردی ندارد. اگر نوشتههای ایشان را بخوانید خواهید فهمید که در یک جا کوردی را یک لهجه از فارسی دانسته و در جای دیگر کوردی را (بدلیل تنوع لهجه!!!!!) بازمانده زبان آشوریها معرفی کرده. چگونه ایشان را متخصص و گفتههایشان را علمی فرض کردهاید؟ و چگونه انتظار بحث علمی دارید؟
در مورد زبان کوردی صدها کتاب و مقاله و مجله به زبانهای مختلف و توسط زبانشناسان مطرح خارجی نوشته شده است، زبانشناسان انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، روسی، آمریکایی و ... بر روی زبان کوردی کار کرده و کتاب نوشتهاند(کافی است یک سرچ کوچک توی اینترنت بزنید) و در همه آنها کوردی زبانی مستقل با شاخههای متعدد ولی با یک ریشه واحد و جزء خانواده زبانهای هند و ایرانی است.
شما و یا آقای نوروزی و یا هر شخص دیگری، فقط یک زبانشناس معتبر به من معرفی کنید که کوردی را یک لهجه از دیگر زبانها بداند و یا کوردی را یک زبان خارج از خانواده هند و اروپایی بداند؟ زبان آشوری یک زبان از خانواده زبانهای سامی است. نه هورامی و نه هیچیک از شاخههای دیگر زبان کوردی بازمانده آشوری و یا دیگر شاخههای زبان سامی نیست. این آقا نه تنها خانواده زبان کوردی و شاخههای آن را نمیشناسد بلکه تعداد مصوتهای زبان کوردی را هم بلد نیست که جزء ابتدایی ترین اطلاعات زبان است. اگر چه زیاد بودن مصوت دلیل بر برتری یک زبان نیست، اما ایشان زبان تورکی را دارای 9 مصوت میداند و زبان عربی و فارسی را دارای 6 مصوت میداند. (و به اشتباه کوردی را نیز دارای 6 مصوت پنداشته). ایشان حتی الفبای زبان کوردی را بلد نیست. واج " ڤ " که نمایانگر V میباشد را با واج " و " که بیانگر W است را اشتباه گرفته. حتی نمیداند که قدیمیترین کتابهای کوردی کدام است و در چه سالهایی نوشته شده و حتی به درستی نمیداند که کوردی چند لهجه دارد. نه از ادبیات کوردها و نه از تاریخ کوردها چیزی نمیداند. و تمام تلاش او این است که از اینترنت یک فرهنگ لغت کوردی دانلود کند و در آن دنبال واژگان تورکی بگردد(بدون تخصص آکادمیک در این زمینه). اینکار علمی است؟؟ چه کسی دست به همچین کاری میزند. شخصی که در دوره عصر اطلاعات، یک زبان رو (به رغم انبوهی از کتابها و مجلات و مقالات منتشر شده در جهان) گویش به حساب بیاره، به نظر شما مطالبش چقدر اعتبار داره؟
5- منظور شما از اینکه گفتی: ریشه شناسی زبان ترکی با توجه به التصاقی بودن آن خیلی آسونه و میشه به راحتی کلمات ترکی را از سایر زبان ها جدا کرد، سلاخی کردن واژهها و چسباندن اعضای واژههای غیرترکی به ترکی با توجیه آسمان ریسمانی نخنما شده و خلق معانی مضحک از به هم چسپاندن آنها است، که فقط خود پانترکها آن را باور دارند. به چند نمونه از ریشهشناسیهای مضحک و غیر علمی اشاره کنم!!
الف: بُشقاب: بوش(خالی) قاب(ظرف) = ظرف خالی!!! یعنی هیچ موقع نباید پر بشه!!!!! پس لابد به محض پر شدن اسمش نیز عوض میشود، چون دیگر خالی نیست که همچنان آن را ظرف خالی بنامیم !!! مثلاً قبل از پر کردن ظرف غذا به آن بگوییم بشقاب، امّا وقتی که آن را پُر از غذا کردیم، به آن بگوییم: دولوقاب (ظرف پُر) و دوباره بعد از خالی شدن به آن بگوییم: بشقاب !!! و این کار را با پُر و خالی شدن ظرف، همواره ادامه دهیم.
ب: گیلاس: گیل(حبّه) آس(آویزان) = حبّهی آویزان!!!!! پس به میوههای زردآلو، آلبالو، انار، سیب و پرتقال و ... که همگی به نوعی از درخت آویزان هستن چی میگید؟؟؟ حتماً باید به پُرتقال گفت: (تُرشَک آویزان) به انار: (مجموعه حبّههای آویزان) و به انگور: (خوشه آویزان) و به زردآلو: (زَردَک آویزان). چون همگی آویزان هستند.
پ: حضرت آدم: آد(اسم) َم = اسمَم (اسم من)؟؟!!! و در نتیجه حضرت آدم تورک بوده؟؟!!!!
ت: ایلام: ایل(قبیله، طایفه) َم = قبیلهام (قبیلهی من)؟؟!!! و در نتیجه ایلامیها تورک بودند!!!؟؟؟
میبینی برادر، دوستان شما که آنها را باور کردید، اینگونه ریشه یابی میکنند، میبینی که چه معانی و مفاهیم مضحکی رو درست میکنن. و فکر میکنی در جامعه علمی اینکار به ضرر کیست و کدام گروه و کدام قوم بیشتر زیر سوال میرن؟؟؟
6- در پایان یک مقایسه کوتاه بین آنچه که آقای شاهپور نوروزی نوشته و یک مقاله علمی انجام خواهیم داد تا شما و ایشان بدانید که فرق کار علمی و بدون غرض و فخر فروشی و کار غیر علمی ، مغرضانه و مخرّب چیست؟
آقای امان الله قرشی در نشریه انجمن فرهنگ ایران باستان، سال یازدهم، شماره دوم، اسفند 1351، صص 54 تا 71 ، مقالهای با عنوان تأثیر زبان فارسی بر زبان اویغوری به چاپ رسانیده. نویسنده ابتدا با توضیحی مختصر درباره زبان ایغوری و مکان جغرافیایی، خط و تاریخ و ادبیات اویغوری، تاریچهای کوتاه از آنها را بدون دخل و تصرف در زبان و تاریخشان، مقاله خود را آغاز میکند که خود نشاندهنده این است که نویسنده مقاله (امان الله قرشی) به فرهنگ آنها اشراف کامل دارد. سپس نویسنده به تأثیر زبانهای دیگر در زبان اویغوری میپردازد. و میگوید که به جهات مختلف از جمله قرار گرفتن در حد فاصل تمدنهای گونان و ملل و زبانهای مختلف و قرار داشتن بر سر راههای بازرگانی مهمی مانند جاده ابریشم، زبان اویغوری یکی از تأثیر پذیرترین زبانها گردید(صفحه 61) سپس نویسنده به تأثیر زبانهای چینی، مغولی و لهجههای دیگر ترکی مخصوصاً ازبکی در زبان اویغوری اشاره میکند. سپس به تأثیر زبانهای ایرانی در اویغوری اشاره میکند که ابتدا با صغدی و دین مانوی آغاز میشود و بعد در قرن چهارم هجری و با مسلمان شدن اویغورها واژههای فارسی (و عربی از طریق فارسی) سیلآسا وارد زبان اویغوری شدند. و فارسی بعد از عربی دومین زبان مذهبی عالمان دین اویغور شد و در مدارس دینی و مکتبخانههای اویغور فارسی با عربی توأماً تدریس میگردید(صفحه 62). سپس نویسنده تا صفحه 70 به صدها کلمه فارسی اشاره میکند که اویغورها از آن استفاده میکنند.
*نویسنده در پایان اینبار بخشی به اسم تأثیر اویغوری بر دیگر زبانها، باز کرده و میگوید تأثیر هیچگاه یک طرفه نیست. هر مؤثری تأثیرپذیر است. و خاطر نشان میشود که همانگونه که فارسی بر اویغوری تأثیر گذاشت، اویغوری نیز بر فارسی تأثیر گذاشت و از یک جمله به عنوان مثال کمک میگرد. تا تأثیر اویغوری بر فارسی را نیز به خواننده نشان دهد. در پایان نویسنده در صفحه 71 مینویسد که هدف این مقاله نشانه غرور و تفاخری نیست بلکه یک بررسی اجمالی از یک واقعیتی است و کوششی است ناچیز و مقدماتی برای درک بیشتر غنا و گسترش زبان فارسی در قدیم.
امّا آیا به نظر شما سزاوار نبود که آقای شاهپور نوروزی نیز اینگونه کار کند تا تحقیق ایشان ارزشمند و تأثیر گذار شود. آقای شاهپور نوروزی اول در مقدمهای چهار خطی از متنوع بودن زبان کوردی شکایت میکند و ناراحت است که تنها توانسته بخش کوچکی از واژگان تورکی در کوردی را نشان دهد!!!! و سپس در صفحه بعد نویسنده(شاهپور نوروزی) تلاش کرده که با 7 کلمه خط کوردی را به مردم نشان دهد و آن را در 7 کلمه آموزش دهد!!!!!! و دیگر نویسنده بدون اینکه از ادبیات و یا زبان و یا فرهنگ مردم کورد چیزی بنویسد یکسره به سراغ واژگان (به گمان خود) تورکی پنهان شده در کوردی میرود. مقایسه شود با مقاله آقای امانالله قرشی!!!!!
به نظر شما آیا نویسنده هیچ اطلاعی از ادبیات، تاریخ، فرهنگ و زبان مردم کورد نداشته؟ (که در صورت عدم اطلاع از زبان و فرهنگ و تاریخ ما، اصلاً درست نبود چیزی بنویسد) و یا به خیال خود با اینکار خواسته نشان دهد که ما (ملّت کورد) خطی داریم که میتوان آن را در 7 کلمه آموزش داد و لهجهای داریم که مرکب از زبانهای آشوری، فارسی و تورکی است!!!! آقای سعید مرادی بیایید کمی منطقی فکر کنید به نظر شما اینکار نویسنده نشاندهنده توهین، بیحرمتی و دهن کجی به ملّت شریف کورد نیست؟؟ و آیا سزاوار است که ما در مقابل چنین افرادی و چنین رفتارهای توهین آمیزی سکوت کنیم؟؟؟ آیا رفتارهای اینچنینی میتواند باعث نزدیک شدن دو ملّت کورد و تورک(آذری) به هم شود و یا بدتر باعث میشود که فردا کوردها نیز بخواهند در مقابل بیاحترامی و توهین تورکها(آذریها) در سایتها و وبلاگهای خود دست به مقابله بزنند. من هم میتوانم یک فرهنگ لغت ترکی بردارم و در آن دنبال ریشهها و لغات کوردی بگردم، به هر حال بر اساس نوشته ایشان من به تعداد زیادی لغت کوردی موجود در تورکی پی بردم. زیرا لغات کوردی و ایرانی در آذری و ترکی کم نیستند. چراکه قدمت زبان و فرهنگ ما بیشتر از تورکی نباشد، کمتر نیست.
البته اگر انتقادهای مرا که قبلا تأیید شده، بخوانید میفهمید که بسیاری از لغات را نویسنده بدون هیچ دلیل و مدرکی ترکی جلوه داده. من به تعدادی از آنها اشاره کردم. حداقل اگر با استناد به کتاب لغت الترک کاشغری باشد، میشود آن را بررسی کرد که آیا آن واژه تورکی است که وارد زبانهای ایرانی شده یا از زبانهای ایرانی وارد تورکی آن زمان شده، هیچ دلیلی وجود ندارد که لغات موجود در فرهنگ لغت کاشغری هم تورکی خالص باشد، چون در آن زمان هم اقوام تورک شده وجود داشته که خود کاشغری در مقدمه کتاب به آنها اشاره کرده. امّا جالب اینجاست که نویسنده بسیاری از لغاتی را که امروزه در میان آذریها رایج است و ریشه ایرانی یا عربی دارد را نیز ترکی حساب کرده. طرف حتی لغات عربی را نیز که کوردها و تورکها با هم از آن استفاده میکنند، تورکی حساب کرده. مثلاً واژه «هَله» در تورکی و «ههله» در کوردی را (که امروزه در کوردی استفاده نمیشود و فقط در فرهنگ لغتها وجود دارد) که بر گرفته از « حالا » در فارسی است و اصل آن از واژهی «حالاً» در عربی است (به معنی هنوز و هنوز هم) را با خوشخیالی ترکی حساب کرده در حالی این واژه نه تورکی، نه کوردی و نه فارسی است و اصل آن عربی است که وارد فارسی شده و از طریق فارسی وارد بقیه زبانها شده. و یا واژه «کاکه/کاک » در کوردی را با واژههای «قاقاش/ قاغا» ارتباط داده!!!! جالب است که من اخیراً متوجه شدم که کلمه «کاکه» در اکثر دفاتر اشعار یارسانی آمده. به عنوان مثال واژه کاکا در دو بیتی از اشعار شاخوشین آمده که در سالهای 1015میلادی تا 1074میلادی میزیسته؛ شعر این است: «مامام جهلاله-کاکام رهنگینه/ دون وه دون ئامام- چینه وه چینه/ ها ئیسا یوورت و نامم خوهشینه/ ههر کهس بشناسوم پاکش مهوکینه ». قدمت بعضی از این دفاتر و اشعار (مثل دورهی بالول ماسی) به قرن دوم و سوم هجری برمیگردد(یعنی 12 تا 13 قرن قبل) و بنابراین بسیار قدیمیتر از ورود اتراک به ایران است. و بسیار قدیمی تر از لغتالترک کاشغری. بنابراین اگر ما هم بخواهیم مثل آقای نوروزی استدلال کنیم، میتوانیم بگوییم که این کلمه کاکای کوردی است که وارد تورکی شده و به شکل قاغا و قاقاش درآمده. در این دفترهای شعر لغات ناب و اصیل کوردی بسیار است که اگر آقای نوروزی به لغات و ادبیات کوردی آشنایی داشت دچار برخی از اشتباهات فاحش نمیشد.
موفق باشید، به امید روزی که آذریها هویت حقیقی خود را بشناسند.
بهر حال ، آگاهی هر فرد از زبان مادری خود کمتر از یک فرد اجنبی نیست. آگاهی من نیز از زبان مادری خود – زبان ترکی - مطمنا کمتر از یک اجنبی (غیر ترک) نخواهد نبود.
نمی دانم که آیا شما دوست گرامی، آموزشگاه زبان ترکی باستان باز کرده اید یا خیر ؛ که از من امتحان ترکی باستان می گیری؟!!!
اگر شما انتقادی در مورد ریشه واژگان ترکی در کردی داری با سند ( متن کتیبه یا کتاب با ذکر صفحه و نام منبع و ...) بنویس .
اما در مورد ریشه چند واژه که مرقوم فرموده اید:
امرود (گلابی) از زبان عیلامی وارد ترکی و فارسی شده است. منتها، زبان عیلامی همانند زبان ترکی، یک زبان التصاقی است.
کلمه " باغ " ، " بَخت " ، " پای " ( در ترکی به معنای بهره و سهم و هدیه) از واژه سومری ba به معنای " تقسیم کردن " است. در باغ ، زمین بوسیله " کرت بندی " به قطعات مختلف تقسیم می شود. بخت نیز سهم و بهره هر فرد از زندگی است.
کلمه ی " دره " نیز از اصل سومری tar به معنای " پاره کردن و به دو نیم کردن " است. از واژه " تار " سومری ، در ترکی واژه " تاراق " (داراق) به معنای " شانه " ( بُرس موی سر) پدید آمده است. دره نیز یک کوه را به دو بخش جدا ازهم تقسیم کرده است. در لهجه بختیاری ، فعل " تارستن " ( جدا کردن) از این ریشه ی سومری است.
کلمه ی " خاتون " همانطوری که شما بزرگوار ، درست حدس زده اید یک واژه ی ترکی است است که بدلیل حاکمیت ترکان بر جاده ابریشم وارد زبان تجار سغدی شده است. این واژه در میان مقامات عالی رتبه سرخ پوستان امریکا بکار می رفت.
داوار (تاوار) در اصل به معنای مال و ثروت بوده است و چون مال و ثروت بسیاری از ترکان در آن زمان ، احشام و گوسفندان آنان بوده است ؛ واژه داوار به معنای گوسفند بکار رفت. واژه " داوار " ( تاوار) وارد زبان روسی شده و به شکل " تاواریش " ( رفیق ، در اصل باید به معنای ثروتمند) درآمد.
علت شباهت بسیاری از واژگان ترکی با سنسکریت ، اوستا ، سغدی ، انگلیسی ، فارسی ، عربی و .... این است که این واژگان از زبان سومری وام گرفته شده است. زبان ترکی با زبان سومری همخانواده است ( هر دو التصاقی است است و ده ها واژه ی مشترک ترکی و سومری وجود دارد) .
در تقویم ترکی اویغوری ، خروس وجود ندارد بلکه واژه " تویوق " ( مرغ) وجود دارد.
در مورد همه ی نکات گرامری زبان ترکی به کتاب بسیار ارزشمند " قدیم تورک یازیلی آبیده لری نین دیلی " تالیف : علی عیسی شوکورلو ، مراجعه کنید.
موفق باشید.
فرق بين فعل آينده در زبان تركي اورخوني و تركي اويغوري چيست
فعل آئوريست در تركي باستان چگونه است و تحول آن چگونه است
در سال 12 حيواني در تركي سال خروس به تركي چه ناميده مي شد
صرف صفت در تركي باستان Directive / Partitive چگونه است
معني جمله زير كه به تركي باستان است چيست
ögdin kaŋdïn belgürmiš et’öz
اين سوالات در حد متوسط است اگر شما پاسخ دهيد من قبول ميكنم شما متخصص زبان تركي هستيد در غير اين صورت لطفا در زمينه اي كه علم نداريد صحبت نفرماييد
البته بايد اعتراف كنم اطلاعات تركي شما نسبت به خيلي از دوستانتان كه ادعاي تركي دارند بسيار بيشتر است
اما زبانشناسي بسار رشته سختي است
براي اثبات اينكه اين كلمات از تركي به فارسي رفته بايد اسناد قديمي قبل از هزار سال تركي را بخوايد در هيچكدام اين دو كلمه نيست
فرهنگستان زبان تركي كلمه خاتون را سغدي مي داند ولي من نيز با تركي بودنش موافقم و به آنها گفتم
اما كلمه داوار و سرچه را نيز فرهنگستان از اصل سغدي دانسته من هم موافقم
بهتر است كتاب فرهنگ سغدي دكتر قريب را دانلود كنيد
البته ممكن است برخي كلمات از سغدي به تركي بعد به كردي وارد شده باشد
آقاي عزير كارشناس زبان شناسي بايد با زبانهاي ديگر مثل سنسكريت و سغدي و اوستا بصور آكادميك آشنا باشيد با كتاب خواند باسواد نمي شويد چون ممكن است اشتباه گفته باشند يا مثل استادتون صديق كلمه خود را بگوبد ضمير اول شخص
وگرنه من هم ممي تواتنم بگويم مثلا گلمك تركي
فارسي است چون در اوستا ريشه گم آمدن دارديم و در فارسي گام اين ريشه شناسي عاميانه خنده دار است
بهتر است از فرهنگستان زبان تركي كمك بگريد و از ريس فرهنگستان جناب دريا اورس كه دكتري ادبيات فارسي دارند نيز مي توانيد بهره بگيريد
البته فكر كنم شما پروفسورهاي آكادمي را بي سواد بدانيد؟؟؟
در مورد زبان مادها، هیچ کتیبه و منبع موثق وجود ندارد.
" مادا" در زبان سومری به معنای " سرزمین " است ( به واژه نامه ی سومری دانشگاه پنسیلوانیا e PSD مراجعه کن) ؛ اکدی ها نقل می کنند که سومریان از سرزمین مادری خود که از آنجا کوچ کرده اند با نام " مادا" یاد کرده اند.
چند واژه ی ناقص در تاریخ هردوت و کتیبه بیستون آمده است و بی دلیل ادعا می شود که ممکن است این واژگان مادی باشند. مثلا نام زن چوپان که کورش را پرورش داده است " سپاکو " ( سگ ماده) است. در زبان روسی نیز " ساباکا" به معنای سگ ماده است اما ممکن است این واژه از زبان اقوام پیش از آریایی و از واژه سومری " سیپاد" ( سگ چوپان) وارد زبان مادی شده باشد.
در زمان کوچ آریایی ها اقوام مختلفی در شمالغرب و غرب ایران زندگی می کردند و این مناطق تحت حکومت " ماننا " بود . تمدنهای " حسنلو "( جام زرین حسنلو) ، تپه چراغعلی (مارلیک) تپوریان ، و یانیق تپه و تپه های گوناگون در کناره ی دریاچه آذربایجان غربی متعلق به تمدن قبل از آریایی است.
تمدن ماننایی بسیار قدرتمند بوده و بارها با اقوام مهاجم آشوری جنگیده بود. اقوام هورری و تمدن کور- ارس و اورارتو و سکایی نیز در منطقه شمالغرب ایران نفوذ داشتند. یعنی زبان های مختلفی در این منطقه وجود داشته است.
در مورد اینکه کوردها از کجا آمده اند اتفاق نظر وجود ندارد . ( تنوع لهجه های کوردی ازجمله زبان مناطق اورامانات و ساختار دستوری کوردی دلالت بر ریشه غیر فارسی واژه های کوردی دارد و حتی ممکن است آنان بازمانده اقوام آشوری باشند).
مینورسکی از نوکران روسیه تزاری بوده است و نظریات او مطابق با مطامع روسیه تزاری و روسیه پس از انقلاب اکتبر بوده است.
انتساب قوم کورد به مادهای آریایی دلیل و سند می خواهد و حرف مینورسکی ( که سندیت آن هم مجهول است) دلیل و سند نیست.
خوب است که مینورسکی از خود نپرسیده بود که چه بر سر اقوام التصاقی زبان ماننایی ، هورری ، اورارتویی ، کاسی ، لولوبی ، عیلامی و سومری آمده است؟
اشکانیان از سکاییان داهه در شرق ایران بوده اند و ربطی به کرد ندارد. در مورد حکومت پانصد ساله اشکانیان چند کتاب تاریخی معتبر دانشگاهی در جهان وجود دارد؟ چند کتیبه اشکانی خوانده شده و آوانگاری شده و چاپ شده است؟
در مورد لهجه هم باید بگویم که همه اقوام لهجه دارند مثل لهجه اصفهانی و مشهدی و قمی و ...
دلیل لهجه داشتن اینست که واجگاه (مخرج) تعدادی از " واج ها " ( فونئم ها) در زبان های مختلف باهم فرق می کند.
حروف صدار ( واکه های) فارسی کوتاه تر از مصوت های عربی است و مصوت های ترکی بسیار کوتاه تر از فارسی و عربی است. تعداد مصوت های ترکی نه (9)مصوت است؛ سه مصوت از مصوت های ترکی در زبان های فازسی ، کردی ، عربی وجود ندارد ( به واژه های ترکی اوزوم : انگور ؛ ایلیق: ولرم و نیمه گرم ؛ اؤزگه:بیگانه ؛ توجه کنید. این سه مصوت در زبان های فرانسوی و آلمانی هم وجود دارند) .
کوردها نیز در زبان خود واج هایی دارند که در زبان فارسی نیست و مثلا دو نوع " ل " دارند. ( لام چاق و لام لاغر) .
مصوت های کردی نیز با مصوت های فارسی یکی نیست ( او کوتاه و او کشیده).
واج W نیز در زبان کردی وجود دارد که با گذاشتن نقطه روی واج " ف " نشان داده می شود و بنابراین برخی از کوردهای تحصیل کرده نیز با توجه به عادت های زبانی خود ، فارسی را با لهجه کردی صحبت می کنند .
آقای نوروزی با نوشته های آخرت به کلی ما رو از ادامه مباحثه نا امید کردی و پشیمان شدم از اینهمه قلم فرسایی!!! چرا که مباحثه با شما آب در هاون کوبیدن است و بس!! امید است که حداقل بعدها خوانندهای آنها را بخواند و مورد قضاوت قرار دهد.
ا- گفتی که کوردی شاخه ای از فارسیه. این ادعا رو تا به حال چند بار شنیدم و اون هم همیشه از طرف تورکها بوده و بس. یعنی حتی خود فارس زبانها هم روشون نمیشه همچین ادعایی بکنن. حالا یافته های زبانشناسی به کنار که هر دو رو دو زبان مستقل و در عین حال جزء خانواده هند و اروپایی میدانند. تو که تا این اندازه اطلاعاتت در مورد زبانهای ایرانی ناقصه، مجبوری در مورد اونها بنویسی؟ حال بگذریم از بقیه گفته هات در مورد اینکه در زمان اسکندر و رومیان کاغذ نبوده و اگر روی پوست گاو مینوشتند، همه گاوها نابود میشد؟؟؟!! که این هم از اون حرف ها بود.
2- در مورد اینکه کتیبه کورش به زبان هورامی است، این حرف نظر من نیست، نظر ملک الشعرای بهاره، که یکی از بزرگترین ادیبان و سبک شناسان ادبیات فارسی است. و مطمئنم که از من و شما خیلی بیشتر در مورد فارسی، کوردی و کتیبه ها و خطوط باستان اطلاع داشته. در مورد زبان کوردی و زبان مادی نوشتی که هیچ دلیل زبانشناختی وجود ندارد؟؟!!! دلایل تاریخی و زبانشناسی را شما میفهمی یا کسانی چون: دارمستتر، مینورسکی، مکنزی، ایلیا گرشویچ، دکتر معین، محمد مکری، دکتر کمال فواد. پروفسور ن. مکنزی نوشته است[۸۸] که در نظر اول میتوان انتظار داشت که منظور از زبان مادی زبان کردی است. معتبرترین زبانشناس زبان کُردی ولادیمیر مینورسکی نیز همین نظر [۱۰] را تأیید میکند:
«اگر کردها از نوادگان مادها نباشند، پس بر سر ملتی چنین کهن و مقتدر چه آمدهاست و این همه قبیله و تیرهٔ مختلف کرد که به یک زبان ایرانی و جدای از زبان دیگر ایرانیان تکلم میکنند؛ از کجا آمدهاند؟» (مینورسکی ۱۹۷۳)
3- در مورد اینکه گفتی زبان اشکانیان تورکی است و این قباله مربوط به ترکی اشکانی است و اشکانیان از اقوام سکایی بوده اند و ترک بوده اند. دیگه طنز را به اوج رسوندی. اشکانیان ایرانی تبار که به یکی از زبانهای ایرانی یعنی پارتی تکلم میکردند رو تورک میدونی؟؟؟!!! سکاها که در تمام منابع علمی، زبانشون جزء زبانهای هند و اروپایی هست رو تورک دونستی!!! خدا رو شکر که هنوز در مورد زبان پارت ها و اشکانیان اینقدر منبع و اطلاعات و آثار به جای مانده هست که اگه به یک بچه هم بگی اشکانیان تورک هستند، از خنده روده بر میشه. مطمئن باش که دیگه نمیتونی مثل سومری ها و بقیه اقوام باستانی ادعای مالکیت آنها رو بکنین. حتی به خودت زحمت ندادی اندکی در مورد آثار به جای مانده از اشکانیان و خط و زبانشون تحقیق کنی. اشکانیان کجا و تورکها کجا. زبانهای ایرانی شمال غربی همچون گویشهای زبان کردی و تالشی و زبانهای مرکزی ایران و نیز بلوچی از خانواده پارتی و زبانهای ایرانی جنوب غربی همچون گویشهای زبان فارسی و لری از خانواده پارسی میانه هستند. گرنوت وینفوهر بیشتر کردی را نزدیک به زبان پهلوی اشکانی میداند.
4- در مورد واژگان بذرم، بایرام، و اویغور هم چنان نیست که نوشتی. در مورد معنی اونها من از خود لغت الترک کاشغری با شماره صفحه بهت منبع دادم، ولی مثل اینکه شما تورکها خودتون هم از منابعی که با آب و تاب اسمش رو به زبان میارین بی خبرین. و فقط اسمشونو یاد گرفتی.
5- در مورد سفر نامه ابن فضلان هم واقعا متأسفم که همچین سفرنامه با ارزش و معتبری رو اراجیف دونستی!!! کنت دو گوبینو فرانسوی آنچه را که شنیده تفسیر کرده و بعد نوشته، اما ابن فضلان مستقیما تمام واقعیت ها رو مینوشته. در ضمن اگه سفرنامه ابن فضلان رو خوانده بودی، میدونستی که ابن فضلان اگر چه عرب بوده اما مترجم داشته و تنها نبوده!! حالا اگه ابن فضلان مینوشت که تورکها آدمهای بسیار خوب و درستی بودن، حتما اون رو میپرستیدید ولی حالا که واقعیات رو نوشته نوشتهاش رو جزء اراجیف دسته بندی کردی.
6- در مرد بقیه چیزهایی هم که نوشتی، جوابت معلومه؛ برو یه کم مطالعه کن تا از این حال دربیای. مطالعه چیز خوبیه!!!
7- در جواب آقای koroğlu bey هم عرض کنم که آره معلومه شما تورکها چقدر به زبانهای کوردی و فارسی اشراف دارین. اینو از اساتید تورک زبانی دیدم که بعد از یک عمر آموزش به زبان فارسی و فارسی خواندن و فارسی نوشتن، نمیتونه حتی منظورش رو سر کلاس برسونه- حالا کوردی بماند - و با اون وضع و حال ادعای مسلط بودن هم میکنین. استاد دانشگاه بعد از یک عمر تحصیل به زبان فارسی نه تونسته لهجش رو بهتر کنه و نه تونسته که حداقل دستور زبان فارسی رو یاد بگیره تا اونجا که به جای من رفته بودم، میگفت؛ رفت من بود!!!! یا توی فامیل مون یک زن تورک داریم که بعد از 30 سال زندگی کردن با کوردها هنوز توی یک مکالمه ساده مونده و یک مکالمه ساده رو یاد نگرفته!!! آره اشراف داشتن شما تورکها به بقیه زبان ها رو خیلی وقته که میبینیم.
اتفاقا من هم در این زمینه در حال نحقیق هستم. اگر تمایل داشتید میتوانمی با هم همکاری داشته باشیم .
با تشکر
ادعای تو اینست که بارها و بارها کتابخانههای ما در آتش قهر و غضب جنگهای آشوریان، اکدیها، اسکندر و رومیان، ...سوخته است.
1) اگر کوردی شاخه ای از زبان فارسی باشد ، هنوز زبان فارسی در زمان آشوریان و اکدی ها صاحب خط و نوشتار نبوده است. خط پارسی در زمان داریوش هخامنشی ابداع شد نه زمان آشوری و اکدی.
در زمان اسکندر و رومیان نیز کاغذی نبوده است و اگر نوشته ها روی پوست گاو و ... نوشته می شد ، یقینا برای نوشتن فقط یک کتاب اوستا نسل همه گاوها نابود می شد ، زیرا باید پوستشان را دباغی کنند تا یک کتاب روی آن بنویسند ( هرچند که گاو در دین زرتشتی حیوان مقدسی است).
2) کتیبه کورش به سه زبان پارسی باستان ، عیلامی و بابلی است نه کوردی هورامی.
در مورد رابطه زبان کوردی و مادی هیچ دلیل زبان شناختی وجود ندارد. زیرا اولا جز چند لغت از زبان مادی باقی نمانده است تا با زبان کوردی مقایسه شود و بنابراین ساختار دستور زبان مادی نیز ناشناخته است.
3) قباله ای که دراورامان کوردستان پیدا شده است به تصریح صالحی دیکر مربوط به ترکی اشکانی است نه کوردی. اشکانیان از اقوام سکایی بوده اند و ترک بوده اند.
4) بذرم ریشه واژه ی بایرام در ترکی است، در برخی از لهجه های ترکی واج " ذ" به " ی " تبدیل شده است. واژه ی " آذاق " به " آیاق " (پا) تغییر یافته است. واژه " بذرم " از ترکی به فارسی راه یافته و به شکل " پدرام " در آمده است.
اما دو مورد از عید ترکان قبل از اسلام : ترکان برای خشنود ساختن روح مردگانشان در یک روز بخصوصی از سال ، برای آنان گاو و گوسفند و اسب قربانی می کردند و جشن می گرفتند. همچنین در یک روز مشخص از سال برای تنگری ( خدای آسمان) نیز گاو و گوسفند و اسب قربانی می کردند و جشن می گرفتند.
5) اویغور یک واژه ی ترکی به معنای متمدن ، سازگار و متحد است و از ریشه ترکی " اویماق " به معنای " پیروی کردن و متابعت ، سازگار بودن و متحد شدن " آمده است.
6) سفرنامه ابن فضلان بیشتر شبیه افسانه است و بسیار شبیه اراجیف نوشته شده توسط هردوت یونانی. ابن فضلان یک عرب است و از زبان ترکی اطلاعی نداشته است تا در مورد ترکان اظهار نظر کند. نظر او شبیه نظر کنت دو گوبینو فرانسوی است که در مورد احوال پرسی ایرانیان آورده است که ایرانیان از دماغ و بینی هم پرسش می کنند ؛ دماغ هر کسی چاق تر باشد ، حالش خوبتر است.
واژه تنگری در کتیبه های اورخون – یئنی سئی آمده است. این واژه در سومری " آن " (آسمان ، خدا ، ستاره) و در ژاپنی " تئن " (ستاره) می باشد .
خنده داره که کتیبه های اورخون – یئنی سئی را سغدی قلمداد کنی. خط اورخون – یئنی سئی از ابداعات ترکان است که شکل نوشتاری از زندگی عادی و رومره آنان نشات گرفته است ( نشان کمان و ....). این خط مورد استفاده امپراتوران ترک و منشیان بوده است و در نوشتن زبان ترکی استفاده داشت.
مغولان خط مستقلی نداشتند و خط ترکان اویغوری را اقتباس کردند و در نوشتن از " بخشی " و منشیان اویغور بهره گرفتند و حتی تقویم ترکی اویغوری که در سال شماری حوادث در سنگ نوشته های اورخون – یئنی سئی استفاده شده است ، از ترکان اویغور بهره گرفتند.
ناصر پور پیرار ترک نیست .
در مورد اینکه گفتید که ترکان زرتشتی نشدند و یا ترجمه از اوستا به زبان ترکی خواستی، باید بگویم که همین که ترکان زرتشتی نشدند و ترجمه اوستایی ترکی نداریم که دلیل بر عدم ارتباط و تأثیر گذاری ایرانیان و فرهنگ آسمانی و کتاب مقدس اوستا و سایر ادیان ایرانی بر مردم تورک نیست. گیرم که زرتشتی نشدند، اما لغات ایرانی و اوستایی حتی در کتاب لغات الترک کاشغری هم دیده میشود. وقتی در صفحه 280 به کلمه "بذرم" میرسد، خود اعتراف میکند که ریشه این کلمه را نمیداند و از فارسها شنیده است. یا در صفحه 513 در مورد کلمه "بیرم" مینویسد، این کلمه به معنی عید است و از بذرم گرفته شده وترکان قبل از اسلام این گونه عیدها را نداشتند. حتی معنی کلمه ایغور به قول خود محمود کاشغری لفظی است که ذوالقرنین به آنها داده و با دیدن شکارچیان ترک به آنها گفته "خوذ خور" و این کلمه یعنی خود خور و خودکفا، و خود کاشغری در صفحه 130 میگوید که بعدا حرف (خ) در اول کلمه xozxor تبدیل به (اَ) شد. و به مرور زمان شد اویغور. میبینی حتی نام اویغور هم ایرانی است که تغییر یافته خودخور است. لازم به ذکر است در فارسی باستان حرف دال، مخصوصاً در وسط کلمه به (ذ) تبدیل میشد. این قاعده در کردی هورامی هنوز هم برقرار است. یا در صفحه 611 در باب ریشه کلمه ترکمان مینویسد، وقتی ذوالقرنین به بعضی از تورکها رسید به آنها گفت: ترک مانند! یعنی مانند ترکند و از آنجا اسم آنها شد ترکمان و ترکمن. اینها را از منابعی که خودت قبول داری، با شماره صفحه گفتم تا منکر تأثیرپذیری ترکان از فرهنگهای ایرانی نشوید و نگویید هر چیزی که در اینجا و آنجا هست ناب است. بدانید چندان هم ناب نیست و تورک هم در رشد خود بی تأثیر از بقیه فرهنگها، مخصوصاً ایرانیها نبوده است.
اطلاعات شما حتی درمورد ترکها نیز بسیار ضعیف است چرا که گفتید دین بودایی و مانوی در میان ترکان رواج پیدا نکرد، اما در صفحه 58 از مقدمه همان دیوان کاشغری که خودت معرفی کردی، اینگونه نوشته: در نیمه نخست سده سوم هجری، دولت اویغوران در مغولستان و سویهای آن توسط قرغیزان برافتاد و بسیاری از آنان به ایالت کوچا کوچ کردند و عشیرههای آنان به مذاهب بودایی، مسیحی و مانوی درآمدند (صفحه 58). در همین سایت کتاب سبز نیز شما میتوانید اعتراف نامه مانوی به زبان ترکی را دانلود کنید.
و اما درمورد اینکه گفتی که بنده در مورد هدایت ترکان اشتباه کردم و آنها تنگری را میپرستیدند؛ از سفرنامه ابن فضلان که حدود هزار و اندی سال پیش (فکر کنم قرن سوم اسلامی) به مناطق ترک نشین و کشور اسلاوها و سپس به روسیه میرود، برایتان از همان کتاب، با شماره صفحه، مدرک میآورم، امیدوارم بهتون بر نخوره و به دل نگیرید، قصد توهین ندارم، اینها گفتههای من نیست، بلکه گفتههای ابن فضلان است که یکی از مهمترین منابع تاریخی است.
در صفحه 69 از این کتاب نوشته: به قبلیه ای از ترکها به نام غزها رسیدیم، این مردم زندگی صحرایی دارند و در رنج و مشقت به سر میبرند. در عین حال مانند ...گمراهند و به خدا ایمان ندارند و فاقد عقل و شعورند، هیچ چیز را نمیپرستند. فقط بزرگان خود را ارباب میخوانند( سفرنامه ابن فضلان، صفحه 69). این مردم طهارت نمیگیرند، غسل جنابت و شستشو نمیکنند و با آب بخصوص در زمستان سر و کاری ندارند. زنهای ایشان خود را از مردان خویش و از دیگران نمیپوشانند. همچنین زن هیچ چیز از بدن خود را از هیچ کس پنهان نمیکند(سفرنامه ابن فضلان، صفحه 69 و 70)..... هرگاه مردی بمیرد و دارای همسر و اولاد باشد، پسر بزرگش با همسرش، در صورتی که مادر اونباشد، ازدواج میکند. هیچ یک از بازرگانان یا اشخاص دیگر نمیتوانند در حضور آنان غسل جنابت کنند، زیرا ترکها از این کار به خشم میآیند و میگویند: این شخص میخواهد ما را جادو کند زیرا در آب فرو میرود و او را جریمه میکنند(همان منبع: صفحه 71)........ موضوع لواط نزد ایشان بسیار مهم است (همان منبع صفحه 72)..... در شهر متعلق به قبیلهای از ترکها معروف به "باشگرد" توقف نمودیم. ما از آنها بسیار بیمناک بودیم زیرا این جماعت شرورترین و کثیفترین ترکها و سختترین ایشان در آدم کشی میباشند. (ناگهان میبینید)مردی مرد دیگر را به زمین انداخته سر او را میبرد و آن را بر میدارد و بدنش را رها میکند. آنها ریش خود را میتراشند و شپش میخورند بدین شکل که درزهای نیمتنه (قرطق) خود را جستجو کرده، شپشها را با دندان جویده میخورند. هر یک از ایشان تکه چوبی به شکل آلت مردی تراشیده و به گردن خویش میآویزد و چون قصد سفر یا برخورد با دشمن کند آن را میبوسد و بر آن سجده میکند و میگوید:" خدایا با من چنین و چنان بکن"(همان منبع: صفحه 79).... در میان ایشان کسانی هستند که بوجود 12 خدا معتقدند: خدای زمستان، خدای تابستان، خدای باران و ...گروهی از ایشان را دیدم مار را میپرستیدند، طایفه دیگر آنها ماهی و جمعی هم درنا را پرستش مینمودند(همان منبع صفحه 80)
بنابراین و با توجه به سفرنامه این فضلان، آنچنان هم که شما میگویی، ترکها بی نیاز از هدایت نبودند، و کلمه تانکری/تنکری هم فقط در بین برخی از آنها شناخته شده بوده و نه همه آنها.
حال اینجا سوال مهمی پیش میآید. مردمی که تا حدود 1100 تا 1200 سال پیش لباس نداشتن و طهارت نداشتن، به یکباره از کجا صاحب خط و کتیبه میشوند؟؟؟؟!!! مردمی که حتی به قول خود ناصر پورپیرار - که از ترکهای بسیار متعصب است- واژگان انتزاعی و تمدنی ندارن و اخیرا دست به ایجاد کلمات انتزاعی و تمدنی زدن، از کجا به یکباره صاحب کتیبه چند هزار ساله شدند؟؟؟؟!!!!! جواب سوال را خودم میدهم، آن کتیبهها نیز از آثار سغدیها(صغدیها) است که اقوام ایرانی بودندو زبان آنها نیز جز زبانهای هند و اروپایی میباشد و حاکمان اصلی و باستانی تورفان میباشند. خط سُغدی توسط سغدیها که قومی ایرانی بودند در سغد استفاده میشد. الفبای سغدی بر گرفته از خط سریانی و از تبار خط آرامی میباشد. این خط همانند نوشتههای کهن بر روی پاپیروس است. شمار بسیاری از متنهای بودایی، مانوی، نسطوری و زرتشتی و نیز نوشتههای غیر دینی چون نقش بر روی سکهها، سنگنبشتهها و سندهای قانونی بدین خط نوشته شدهاند. خط سغدی افقی و از چپ به راست نوشته میشد، ولی شاید با تأثیر خط چینی بوده که این خط را به ریخت عمودی نیز نوشتهاند، با این تفاوت که در چینی نخستین سطر در سوی راست صفحه نوشته میشد و در سغدی نخستین سطر را در سوی چپ صفحه مینوشتند. خط مغولی کنونی نیز هنوز همین شیوه نگارش عمودی سغدی را به کار میبرد. هر چند سغدی در ابتدا توسط اقوامی ایرانی مورد استفاده قرار میگرفت. این خط توسط اقوام ترک اقتباس گردیده و مورد استفاده قرار گرفته است و اولین متون ترکی با استفاده از الفبای سغدی نوشته شده است. الفبای اویغوری باستانی و منچوری نیز از سغدی اقتباس شده است. زبان سُغدی از زبانهای ایرانی شاخه شمال شرقی و زبان ناحیه حاصلخیز سغد، واقع در میان آمودریا و سیردریا بودهاست. زبان سغدی به عنوان زبان گفتاری و نوشتاری تا سده نهم میلادی فعال بوده و زوال آن پس از سده۱۱ آغاز گردیدهاست. زبان سغدی بر اثر نفوذ و توسعه تدریجی فارسی میانه که برخوردار از پشتیبانی دولت ساسانی بود و نیز زبان ترکی از رواج افتاد و سیر نابودی آن از سده پنجم هجری به بعد همزمان با رواج زبان فارسی از یک سو و نفوذ زبان عربی و ترکی از سوی دیگر شتاب بیشتری یافت. طی یکصد سال گذشته با پوشش هیأتهای اکتشافی متعدد، آثار مکتوب این زبان به صورت پراکنده از نواحی نزدیک شهر سمرقند تا یکی از برجهای داخلی دیوار بزرگ چین، و از مغولستان شمالی تا دره علیای رود سند در شمال پاکستان، کشف شدند. با انتقال این اسناد به موزههای برلین، پاریس، لندن و سن پترزبورگ دانشمندان اروپایی و آمریکایی به مطالعه این نوشتههای کهن پرداختند و بسیاری از این متنها به زبانهای گوناگون اروپایی ترجمه شد. به زبان سغدی در ایالت قدیم سخن گفته میشد که مهم ترین شهرهای آن سمرقند و بخارا بوده است. علاوه بر ایالت سغد، زبان سغدی در نواحی دیگر مانند واحههای تورفان در ترکستان شرقی به عنوان زبان مراودات تجاری و فرهنگی و زبان اداری و تالیف و تصنیف رواج داشته است. از کتیبه بوگوت در مغولستان، که متعلق به اندک زمانی پس از ۵۸۱ میلادی است، چنین برمیآید که زبان سغدی زبان رسمی نخستین امپراتوری ترکان بوده است. این زبان نه تنها در سکههای حکمرانهای سغد، بلکه در اسناد رسمی و نامهها نیز به کار میرفت و در آسیای میانه به عنوان زبان میانجی از قرن ششم تا دهم میلادی (چهارم هجری) معمول بود.