کتاب فرزندآوری در سبک زندگی اسلامی نوشتهی مسلم شوبکلائی، به مسئلهی کنترل جمعیت از جهات گوناگون میپردازد.
بحرانهای ناشی از کثرت جمعیت و کمبود امکانات مادی و معنوی برخی را واداشته تا بر این ایده تکیه زنند که تنها راه نجات بهرهگیری از روشهای کنترل و در نتیجه کاهش رشد جمعیت است و از سویی دیگر، گروهی نه تنها افزایش جمعیت را موجب به وجود آمدن چنین بحرانهایی در جهان نمیدانند بلکه آن را عامل اصلی پیشرفت و توسعۀ مادی و معنوی جامعه در عرصههای گوناگون میشمارند.
در بخشی از کتاب فرزندآوری در سبک زندگی اسلامی میخوانیم:
دیوار کاهگلی کوچه منفذی برای گریز ندارد و تاریکی وهمآلود آن ترسی ژرف را تا ناخودآگاهم میکشانَد. صدای جیغ زنی هوای شرجی شب را میشکافد و پیش میآید. دلم میخواهد جیغ بکشم در امتداد همان صدا و امواجش را بفرستم سمت کوچۀ پشتی، به اندرونی خانۀ مشحبیب، تا کنار بستر زنش که در حال زاییدن است. قرار است پنجمین فرزند مشحبیب به زودی سر برآورد. اما او ذوق چندانی ندارد. فرزند پنجم هم دختر است. آن سه دختر را که پس انداخت، مشحبیب تهدید کرد: اگر چهارمی دختر باشد، میاندازدش در دل بیابان پیش گرگها. از قضا پسر بود، پسری افلیج. دختر بودن خود موهبتی است؛ از پسر افلیج بودن که بهتر است! اما من[!] این وقتِ شب ویلان کوچه شدهام تا نویدِ زاییده شدن فرزندم را بشنوم. قرار است نوزاد دختر را در قنداق به من بسپارند؛ چند سالی است ازدواج کردهام، اما فرزندی ندارم.