کتاب سمت سپیده به قلم مهدی خدامیان آرانی به تحریر در آمده است.
من عاشق شبهاى کویر هستم، لحظه شمارى مىکنم تا فرصتى پیش بیاید و به کویر سفر کنم و محو سکوت کویر شوم. شهر من در حاشیه کویر است، شبى از شبها که مهمان کویر بودم، فریاد سکوت را با تمام وجودم مىشنیدم. با دوستانم قرار گذاشته بودیم که وقت سحر به جستجوىِ سپیده برویم، چرا که در شهر هیچ اثرى از سپیده نیست، آن قدر چراغ روشن کردهایم که دیگر کسى به سپیده فکر نمىکند.
و چه شبى بود آن شب! هیچ وقت از یادم نمىرود، همه جا تاریکى بود که ناگهان نورِ سپیده، پهنه آسمان را روشن کرد، چه عظمتى داشت! چیزى که تا آن روز، ندیده و نشنیده بودم. غرق دیدار سپیده بودم که به فکر فرو رفتم، سؤالى به ذهنم آمد: روشنى این لحظه به چه مىماند؟ همه جا تاریکى بود و به یک باره، نور صبح طلوع کرد و امید و روشنایى را در جان طبیعت زنده کرد.
آرى! فقط علم و دانش مىتواند چنین باشد، وقتى که تو در تاریکىها قرار مىگیرى، این نور علم است که مىتواند تو را به سر منزل مقصود رهنمون کند. و این گونه شد که من در آن سپیده دم، تو را یاد کردم و تصمیم گرفتم تا براى تو از ارزش علم بنویسم. به امید روزى که با هم به سمتِ سپیده حرکت کنیم.