کتاب جامعه شناسی و تبیین تاریخ نوشتهی محمود رضاقلی، مسائل اجتماعی و تاریخی را از منظر علم فلسفه بررسی میکند.
از هنگامی که انسان در فرآیند تکاملی زندگی اجتماعی خویش به فاز تاریخ گام نهاد، پیوسته در کار نفی و اثبات ساختارهای اجتماعی (سیاسی – اقتصادی – فرهنگی) و دستگاههای نظری – ارزشی برای تطبیق هر چه بیشتر با خواستهها و آرمانهای خود بوده است. تجربه بی پایان، غنی و پویای اجتماعی – تاریخی زمینهای برای تعقل در معنا و کارکرد جامعه و تاریخ برای انسان اندیشه ورز فراهم آورد. با ورود تاریخ به عصر صنعت و سرمایه داری، تحولات اجتماعی شتاب بیشتری گرفت؛ و اندیشمندان بیشتری را به پژوهش در کشف نظم و قانونمندی حاکم بر پویش اجتماعی و فهم معنای تاریخ برانگیخت.
پرسشهای اصلی در تبیین جامعه شناختی – تاریخی انسان آنستکه: آیا واقعیت اجتماعی – تاریخی تابع نظم و قانون است؟ آیا پویش جدالی اجتماع انسانی (تکامل دیالکتیکی جامعه) پایان و سرانجامی نیکو هم دارد که ارزش تحمل اینهمه درد و رنج را داشته باشد؟ آیا آغاز و پایان تاریخ انسان قابل شناخت است؟ ضوابط و معیارهای تکامل اجتماعی چیست؟ موتور حرکت تاریخ کجاست؟ آیا جبری فراتر از اراده فردی و جمعی انسان آرمانهای تاریخی او را محقق میسازد؟ آیا آزادی اراده و گزینش امری صرفا فردی است؛ ولی بر حرکت اجتماعی انسان صرفا جبر حکمفرماست؟ آیا آنچه در تاریخ رخ داده از پیش تعیین شده و اجتناب ناپذیر بوده است؟ آیا تاریخ هدفمند است؟ آیا این هدف پیشاپیش تعیین شده است؟ در اینصورت، جایگاه و کارکرد اراده آزاد انسانی در تاریخ و حرکت اجتماعی کجاست؟ حقیقت وحی و بعثت پیامبران چیست و جایگاه وحی و نبوت (ایدئولوژی و رهبری) در تاریخ کجاست؟ و...
نگاه انسان به تاریخ هم علمی و هم فلسفی است. در نگاه علمی، انسان در پی شناخت سرگذشت نوع خود در فاز تاریخی تکامل است؛ و در نگاه فلسفی (کل گرایانه)، انسان در جستجوی تبیین، معنا و حقیقت احتمالی تاریخ خویش بر میآید. تاریخ، فلسفه وجودی انسان را در هستی آشکار میسازد؛ و بعبارتی دیگر راز انسان و ماهیت او در تاریخش نمایان و بارز میشود؛ زیرا انسان تنها موجود در طبیعت زیستمند است که تاریخ دارد، و لذا این تاریخ باید معنا و هدفی هستی شناختی هم در بر داشته باشد. تبیین دینی آفرینش، در همه تمدنها و فرهنگها، همواره جایگاه ویژهای به ظهور انسان و تاریخ او اختصاص داده است؛ و در واقع، ادیان و جهان بینیهای دینی بستر اولیه زایش "فلسفه تاریخ" بودهاند. ادیان توحیدی از آفرینش و تکامل جهان و انسان، عصیان آدم، خروج از بهشت زمینی، آغاز رنج و کار، وحی و نبوت، مسئولیت انسان و روز داوری سخن میگویند؛ و تاریخ انسان را دارای معنا و هدف ساختهاند. از آنسو، علوم تاریخ و باستان شناسی که بر پایههای تجربی (آثار و اسناد) شکل گرفتهاند نیز در تداوم و پیشرفت خود به آستانه تبیین تاریخ خواهند رسید. دادههای علمی تاریخ و باستان شناسی از فراز و فرود تمدنها، پیدایش و فروپاشی ساختارهای اجتماعی – اقتصادی، صعود و سقوط امپراتوریها، رویش و ریزش خاندانهای اشرافی، و بالش و انحطاط آئینها و فرهنگها خبر میدهند؛ و انسان اندیشمند در نگاه کلی به این رویدادهای تاریخی، در پی فهم معنا، مقصد، نیروی محرکه و نظم و قانونمندی حاکم بر تاریخ است (فلسفه تاریخ). او میخواهد بداند که آیا رویدادهای تاریخی تکرارپذیر یا برگشت ناپذیر هستند؟ ندای وحدت سر میدهند یا از پراکندگی، جدایی و آشفتگی حکایت دارند؟ تابع جبر سختگیر و یا بیان بی نظمی اند؟ عامل تعیین کننده تغییر و تحول یا نیروی محرکه تاریخ چیست؟ آیا تاریخ حاوی پیام و معنایی هست و مقصدی را دنبال میکند؟ و...
این نوشتار میکوشد به پرسشهای نامبرده در رابطه با جامعه و تاریخ پاسخ دهد. از بررسی نظم حاکم بر پویش و تحول اجتماعی در بخش نخست آغاز کرده و پس از نگاهی به سیر پیشرفت، روش شناسی و مقولههای اساسی دانش جامعه شناسی در بخش دوم، به کارکرد دیالکتیک در جامعه و سپس تبیین جامعه شناختی و قرآنی تاریخ در بخشهای سوم تا پنجم میپردازد. بخش ششم به ماهیت و ضرورت وحی و نبوت، و بخش پایانی به تبیین توحیدی تاریخ و کارکرد جامعه شناختی – تاریخی وحی و نبوت اختصاص یافته است.