بشر به عنوان موجودی گروه زیست، ناچار از بده بستان است. این بده بستان ها همواره بوده و خواهند بود. اشاره به نمونه هایی از این ارتباطات در زمینه ی بنیادی ترین برساخت او، یعنی زبان، اشاره به برتری یک قوم بر دیگری نخواهد بود، اما می تواند کمکی باشد به فهم و درک حرکت فرهنگ و فناوری از یک سو به سویی دیگر در عر ض جغرافیا و طول تاریخ در لحظه ای از زمان و از سویی به سوی های دیگر در لحظه ای دیگر.
همه ی اقوام همسایه، از یکدیگر یاد میگیرند، چه در صلح و چه در جنگ.ن کته این است که هنگام اقتباس یا رونویسی از دست یکدیگر، هر قومی تلاش می کند تا پدیده ی تازه ی فرهنگی تمدنی را آنچنان دستکاری کند که ردّی از اقتباس و کپی برداری و گرته برداری در آن باقی نگذارد. یعنی همه تلاش میکنند پدیده ی تازه را از آن خود خود معرفی کنند و اثری از خالق اولیه ی آن پدیده باقی نگذارند و البته گاهی اوقات نیز، محدودیت های ساختاری زبان وام گیرنده است که برخی تغییرات در واژه ی اصلی را گریز ناپذیر می کند. مثلا یک ژاپنی نمی تواند علی را مثل ایرانیان تلفظ کند و بجای آن میگوید: "آری" میبینیم علی به کلمه ای بدل میشود که بازشناسی آن دشوار است.
همین تحولات زبانی، باعث شده است نزدیکی ها و تمایل اقوام به یکدیگر لاپوشانی شود، بطوریکه کشف و درک آنها بسیار مشکل گردد. تلاش در جهت "ردّ گم کنی "تاریخی از اقتباس ها و سرقت های فرهنگیی اقوام از یکدیگر، در خدمت هویت سازی خودی ناخودی قرار میگیرد و همین هویت های دست ساز هستند که بخوبی می توانند در هنگام نیاز به یاری مقاصد جنگ طلبانه ی حکومت ها بیایند. حکومت ها، هنگامی که از حل مشکلات خود ساخته یا ملت دولت ساخته برنمی آیند و امید خود را به بقا ازدست رفته می بینند، بعنوان آخرین راه حلّ تداوم بقا، بر روی مفاهیم هویت و خودی ناخودی مانور داده و جنگها را سازمان و سامان میدهند تا مفرّی پیدا شود برای دست و پا بستگی کارکردیشان در حل مسائل واقعی مردم.