کاش الان سه شب پیش بود، همین موقع.
وقتی که تازه رسیده بودم.
وقتی که هنوز گشنه بودم و بوی غذا هوش از سرم میبرد.
وقتی که چشمم به زیتونهای روی میز افتاد.
وقتی هنوز زمانی بود برای بیخیال نشستن و فیلم دیدن.
وقتی هنوز چشمانم آنقدر بیدار بود که انگار تا ابد نخواهد خوابید.
کاش الان سه شب پیش بود، همین موقع، وقتی که مرا در آغوش
گرفتی؛
و هنوز یک عالمه وقت بود برای خوشی.