کتاب عشق کهن داستانی عاشقانه و جذاب به قلم محمدرضا محمدی اصل است.
در بخشی از کتاب عشق کهن میخوانیم:
خورشید تازه طلوع کرده بود اتاق کم کم گرمای لذت بخش آفتاب را به خود جذب میکرد و بعد از دقایقی تمام اتاق روشن میشود. اتاق فاطمه پر از اندوه بود. فاطمه زنی سی ساله است که برای مرگ شوهرش روز شماری میکند.
اتاق فاطمه پر از اندوه بود، زنی سی ساله که برای مرگ شوهر پیرش روز شماری میکرد و همراه تنها فرزندشان که برای خود مردی شده بود زندگی میکرد.
فاطمه حیرت زده از خواب پا میشود چشمهایش را بادستانش میمالد سپس ساعتش را از روی میز کنار تخت بر میدارد انرا میبوسد و دستش میکند دستش را روی پتو میکشد کمی مرطوب است!!...