چشم هایم پر از فاجعه شده است
سر و صدای جهان
نظم زمین را متزلزل کرده است
سایه های تمامیت خواه
پوست هستی را دچار آسیب کرده اند
و نا امنی ِ آسمان
پرواز ِ پرندگان را متراکم کرده است
روزهای شرمسار
ناجوانمردانه
بسرعت از کنار ِ اخبار می گذرند
و آفتاب
دیگر رؤیای دخترکان زمستانی را داغ نمی کند
آهنگ زمانه ناخوشایند شده است
قلبم برای زدن در این قرن
سرپیچی می کند.