کتاب قاصدک مجموعه داستانهای کوتاهی به قلم هژبر میرتیموری است.
در بخشی از کتاب قاصدک میخوانیم:
آفتاب ظهر به زحمت داشت یخهای شیشه را پاک میکرد.
نفسهای گرم اتاق ازلای درزهای پنجره به بیرون میدمید. سرما، پلههای ایوان و آجرهای کف حیاط را صیقل داده بود. درخت عریان کُنج حیاط در انتظار بهار میلرزید. غنچهای بی قرار لای پوست شاخهای در باغچه با شیطنت سرک میکشید.
پشت شیشهی حوض، ماهی قرمزی خواب رودخانه را میدید.
و درآسمان حیا ط پرندهای خودش را به ابرهای سیا ه میکوبید و گنجشکی تنها روی دیوار پرهای خیساش را شانه میکرد. دم حیاط پردهای آویزان در باد به خود میپیچید...