بررسی تاریخ جامعه در ابعاد وسیع بیانگر واقعیت های بسیار ژرف و شگفتی آوریست که توانسته است در ازای زمان و پهنۀ تاریخ، هر روز طرح نوین و متعالی تری از انسان بدست داده وبگوشۀ دیگری از این عالم آشنا شده و در برابر اسرار بدیع این آفریدة بزر گ و آفرینش اعجاب انگیز، احساس کوچکی و حقارت نموده و در نهایت امر هم در برابر آفریدگارش، سر به سجده گذارد.
روی احساس همین واقعیت است که بزرگترین دانشمندان و حکماء، آنگاه که متوجه گوشه ای از این جهان پر راز و اسرارآمیز شده اند، به نارسائی اندیشۀ خویش اعتراف کرده و بر آن شده اند تا بحث در این موضوع را متناسب با فقط اندیشه و نظر خویش ندانسته و بر مبنای(نه همین است و بس) مورد ارزیابی قرار دهند. چه ذهن وقاد این بزرگان از یک طرف متوجه عظمت اسرار وجودی انسانی بوده و با در نظر گرفتن قلتِ درک خویش که با همۀ کمی خود بحری
بی کرانه را شبیه تر است اصل جزمیتِ مسخرۀ غیر خردمندانه را، دون شأن خویش و نیز دون مقام والای انسانیت دانسته و نخواسته اند عظمت انسان را فدای پندارهای ظاهراً خردپسندانه نمایند.