کجایی ای یار
نیستی تنم درسرما تند زمستان میسوزد
به یاد اور
ان روز ها که در زمستان جز با گرمایت سرمای بدنم ارام نمیگرفت
فشارمحبت امیزدستانت ارام بخش اندام اندوهگینم بود
تو تسکین دهنده اغوش منی
تو بهترین مخدر روان و جان منی
با تو تجسم بیابان برایم زیبا بود
با تو تبسم نهال ها پر از معنا بود
با تو در فصل سرما بهار را پیدا کردم
با تو در کنج غم هام امید را ظاهر کردم