کتاب شعر برگهای پاییزی نوشته رعنا بهارلویی دارای اشعار کلاسیک شامل غزلیات، مثنویات، رباعیات دوبیتی و شعرنو است. در این کتاب شعر اشعار اجتماعی و آیینی و عاشقانه و عارفانه موجود است.
در قسمتی از کتاب برگهای پاییزی میخوانیم:
دلم گرفته حالی نیست ما را...
پر ز غصه ام؛ چه گویم خدا را...
گناهم چه بود دراین روز و روزگار
تو بگو؛ من ندانمش نگارا...
به عزیزانم که دل و جان بستم...
همه را بریدند؛ پروردگارا...
هر روز و شب با سعی و وسواس زیاد
می سنجم؛ خود و این دلِ بینوا را
اما چه سود؛ که باز میرنجند زِ من
من نمیدانم؛ تو حل کن معما را
نیستم بر دلِ خوبان و عزیزانم...
مرحمی نه دیروز و نه حالا را...
یا رب؛ پناه و صبر و قرارم ده...
با هر چه بی مهریست کنم مدارا
گرتقاصی پس میدهم من تو را
بنده ات عفو کن و ببخش ما را
خداوندا تو را به خودت قسم...
که بریدم و نماند؛ مرا یا را...
این چه راه و رسمِ روزگاریست
نیکی را بدی بینند؛ ای قرارا
به گمانم باغبان؛ بنوشت خداوند
بر تو اینگونه؛ ز روز ازل قضا را