کتاب شرق اندوه به قلم سهراب سپهری مجموعهای از اشعار زیبا و دلنشین این شاعر محبوب است.
در بخشی از کتاب شرق اندوه میخوانیم:
تا گل هیچ
میرفتیم، و درختان چه بلند، و تماشا چه سیاه!
راهی بود از ما تا گل هیچ
مرگی در دامنهها، ابری سر کوه، مرغان لب زیست.
میخواندیم: "بی تو دری بودم به برون، و نگاهی به کران، و صدایی به کویر".
میرفتیم، خاک از ما میترسید، و زمان بر سر ما میبارید.
خندیدیم: ورطه پرید از خواب، و نهانها آوایی افشاندند.
ما خاموش، و بیابان نگران، و افق یک رشته نگاه.
بنشستیم، تو چشمت پر دور، من دستم پر تنهایی، و زمینها پر خواب.
خوابیدیم. میگویند: دستی در خوابی گل میچید.