کتاب رها کردن، طریقت تسلیم نوشتهی دیوید هاکینز، نگاهی متفاوت و نمادین به ضمیر، روان و ذهن انسان کرده و مشکلات عمیق و ریشهای فکری و روانی که تقریباً همهی مردم به نوعی تحت تأثیر یک یا تعدادی از آنها هستند را از دیدگاهی چند جانبه که ترکیبی از روانشناسی، انسانشناسی و دیدی نمادین است مورد بررسی قرار میدهد.
در این اثر نویسنده عواطف و احساسات را دستهبندی کرده و به ریشهها و اثرات احساسات منفی میپردازد و روشی عملی و مؤثر برای رسیدگی و برخورد با آنها ارائه میدهد. این کتاب به خصوص دربارهی رسیدگی به احساسات منفی سرکوب و مهار شده میپردازد که به صورت انرژی منفی در درون انسان انباشته شدهاند و دیدگاه انسان را نسبت به جهان تار میسازند و سد راه خوشحالی، آرامش، موفقیت و رشد او میگردند.
در بخشی از کتاب رها کردن، طریقت تسلیم میخوانیم:
اگر به عقاید نگاه کنیم، میبینیم که صدتا یک غاز هستند. به هر کسی که در خیابان برخورد کنید، هزاران عقیده راجع به هزاران چیز مختلف دارد. عقیدههایی که از یک لحظه تا لحظه بعد تغییر میکنند و دستخوش تبلیغات، مد روز یا هر وزش بادی هستند. عقیده رایج امروز عقیده منسوخ فرداست. باید از خود بپرسیم: «آیا ارزش دارد که با هویتیابی با هر فکر و نظر گذرا، خودم را این قدر در معرض حمله دیگران قرار دهم؟» همه درباره همه چیز نظر دارند. خوب که چه؟ وقتی به کیفیت واقعی عقاید و نظرات بنگریم، دیگر اینقدر آنها را مهم تلقی نخواهیم کرد. اگر به گذشته زندگی خود بنگریم، میبینیم که هر اشتباهی که کردهایم بر اساس عقیده و نظری بوده است.
اگر افکار، اعتقادات و ایدههایمان را در زمینه و دیدگاه متفاوتی قرار دهیم، آسیبپذیری ما خیلی کمتر خواهد شد. میتوانیم آنها را به چشم ایدههایی بنگریم که دوست داریم. بعضی افکار به ما لذت میدهند، و ما هم آنها را دوست داریم. چون امروز از این ایدهها خوشمان میآید، به این معنی نیست که باید به خاطر آنها بجنگیم. ما یک مفهوم را تا وقتی که به درد ما میخورد و از آن لذت میبریم، دوست داریم. البته به محض اینکه دیگر لذتی به ما ندهد، آن را دور خواهیم انداخت. وقتی به عقاید و نظرات خود نگاه کنیم، میبینیم که در درجه اول احساسات و عواطف ما هستند که باعث میشوند به آنها ارزش بدهیم.