کتاب صوتی بین دو دنیا نوشتهی استفان رابلی، داستان یک پرستار به نام جوآنا جمبوکو است که در شمال استرالیا زندگی و کار میکند. رئیس او باب میلز، یک پزشک پروازی است. آنها با هواپیمایی به اسم پرنده آبی، برای ویزیت بیماران به همه جا میروند.
صبح یک روز تلفن زنگ میزند و از آنها کمک میخواهد؛ یک دختر بچه خیلی مریض شده و دچار ناراحتی قلبی شده است.
در بخشی از کتاب صوتی بین دو دنیا میشنویم:
دکتر دستش را به منظور دلداری بر بازوی وی گذاشت و گفت: بله امّا بهتر است که شما هم با کودکتان بروید. "جین" با نگرانی به دکتر نگریست و گفت: ولی چطور؟ من 6 بچّه دیگر هم دارم و نمیتوانم آنها را ترک کنم. در این لحظه ایدهای به نظر "جوآنا" رسید و گفت: یک لحظه صبر کنید. من میتوانم همراه "ماری" به "سیدنی" بروم زیرا تعطیلاتم از فردا به مدت دو هفته شروع میشوند.
دکتر جواب داد: ایده جالبی است.
آنها همگی نگاهشان را به طرف مادر کودک برگرداندند و او بلافاصله گفت: بسیار خوب.
یک شبانه روز بعد، "جوآنا" برای اولین دفعه در عمرش وارد شهر "سیدنی" شد.