کتاب سال مرگ دختر عمهها نوشتهی مرتضی بخشایش، شامل 5 داستان کوتاه است که هر کدام از آنها به نوعی به هم مرتبط هستند و روایتگر عشقهایی ناکام و ناتمام هستند.
در بخشی از کتاب سال مرگ دختر عمهها میخوانیم:
رفته بودیم کوه مثلاً. کوهنوردی که نبود. بیشتر یک پیادهروی در دامنه و در میان کوهها بود. راه نسبتاً همواری درست شده بود. بعضی جاها که سربالایی داشت هم با سنگها پله درست کرده بودند. دو طرفِ راه پر بود از کافه و رستوران و قهوهخانه. البته آن اولها اینطور بود. بالاتر که میرفتی، تعدادشان خیلی کم میشد. شاید بیست دقیقهای باید میرفتی تا به یک کافه برسی.