کتاب صوتی گلهای به یغما رفته نوشتهی مصطفی ارشد، برنامه هفتاد و چهارم نمایش صوتی داستان کانون فرهنگی چوک، داستان دختری نوجوان به نام دریا را به تصویر میکشد که پدرش از دنیا رفته و مادرش هم او رها کرده است و اکنون او با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی میکند.
در بخشی از کتاب کتاب صوتی گلهای به یغما رفته میشنویم:
اسم من دریاست، پاییز آن سال که برگها رنگی میشدند و دانه دانه خودشان را به تن لخت خیابان میرسانند، تازه سن من دو رقمی میشد و به قول بابابزرگم برای خودم خانمی میشدم. میتوانستم دیگر چایی درست کنم و صبحانه آماده کنم و از همه مهمتر قد من به اندازهی کابینتهای زوار درفتهای که رنگ و رخساری به آن نمانده میرسید.