کتاب بوف کور پشت گلی بر اساس برداشت مولف رویا وهمی، از کتاب مشهور بوف کور صادق هدایت، صحنهبندی شده است.
برای اولین بار اسامی ترکی موجود در رمان، ترجمه و معنا میشود و تاویلی در خور روح روایت بر اساس حرکت راوی در دنیای واقعی ارائه میشود. این کتاب به علاقمندان نوشتن نمایشنامه یا فیلمنامه از رمان بوف کور، توصیه میشود.
در بخشی از کتاب بوف کور پشت گلی میخوانیم:
صحنه 4، چهارم/قسمت صفر- جادر لک دار مادر
دنیای حقیقی ۔ دایه هنوز لباس سیاه به تن دارد و در اتاقش در حال خواباندن پسر بچه در بغلش است، اما او به خواب نمیرود و مدام نق میزند. با دادن پستونکی که دیگر از سرش افتاده بود، سعی در آرام کردنش میکند ولی همچنان دست از بهانه جویی نمیکشد و با خم کردن دست و پایش در صدد بیرون رفتن از بغل دایه است. لحظهای بازوان دایه سست میشود و او از بغلش بیرون میجهد و تلو خوران رد بویی را میگیرد و میرود. وقتی به سبد رخت چرکها میرسد، مکث میکند و دور خودش را مینگرد، احساس میکند مادرش همین اطراف است. از میان رخت چرکها با تلاش، چادر مادرش را بیرون میکشد و با در آغوش کشیدن آن، از نق زدن میافتد و همان جا روی چادر به خواب میرود. دایه بالای سرش میآید و دست به آسمان میبرد و با گفتن الله اکبر در کنارش مینشیند.