کتاب شرافت روزنامه نگاری نوشتهی محمدرضا زادهوش، به اصول روزنامهنگاری میپردازد؛ اصولی که یادگیری آنها در کلاسهای رسمی و غیر رسمی و در کتابهای آموزش روزنامهنگاری فراموش شده است.
تبلیغات و دوری از انتقاد و شجاعت، روزنامه را به روزینامه و روزنامهنگار را به روزیاندیش تبدیل میکند. آنچه به جا مانده است و خواهد ماند سخن نویسندگان صاحب اندیشه، شجاع و منتقد است؛ نه تبلیغاتچیانی که برای درآمد به تأیید دیگران میپردازند. مباحث دیگر کتاب درباره تشکلهای روزنامهنگاری است، چه کسانی و با چه اهدافی وارد این تشکلها میشوند و اعضای هیأت مدیره چه افرادی هستند؟
در بخشی از کتاب شرافت روزنامه نگاری میخوانیم
روزنامه نگاری و به ویژه خبرنگاری، بدون شجاعت، معنا ندارد. خبرنگاری در مهمانسرای عباسی به رییس جمهور گفته بود: ساختمان جهاننما همچون غدهای در پیشانی اصفهان است که نیاز به جراحی دارد. خبرنگار به جز اینکه میتواند با
پرسشهای خوب از مدیران، به پاسخهای خوب دست یابد، میتواند با پرسشهای خود، مدیران را به سمت و سوی دیگری هدایت کند. خبرنگار در جلسات خبری با مدیران دیدار میکند، و میتواند مشکلات مردم را منتقل کند. خبرنگاری که در
برابر آمار نادرست مدیران، سکوت میکند، و همان نادرستیها را به چاپ میرساند، تمام مردم را نسبت به تمام رسانهها، بیمیل میکند.