کتاب 150 داستان کوتاه مجموعهای منتخب از داستانهای نویسندگان مختلف است. داستان، بازآفرینش رویدادها و حوادث به ظاهر واقعی است. داستان واگویی و تکرار واقعیت نیست. داستان فراوردهای است تخیلی که در جهان خود واقعی نمایانده میشود.
در بخشی از کتاب 150 داستان کوتاه میخوانیم:
من در کارم تثبیت شده ام، کاری که خوشبختانه میتوانم بگویم سالیان سال است برایم جذاب است. سخت بتوانم به یاد بیاورم کی بود که بیصبرانه برای بازگشت به آنچه زندگی شخصی و طبیعی میشمردمش روزشماری میکردم. خوشحالم که دیگر بیصبری نمیکنم. در عوض، شوق بسیار پیدا کردهام - هر چند شوقی که کاملاً منضبط و از هر جهت مرتبط با کار نظامی ماست. بدون درنگ میتوانم کارمان را پر افتخارترین و پر دامنهترین کاری بخوانم که تاکنون در پیش گرفته شده است.
پر دامنه لغت دقیق آن نیست - اگر چه تنها در حد صلاحیت غیر رسمی من است که چنین اذعان میکنم. بگذارید اینطور بگویم: لغتی نیست که من از آن استفاده کنم. راستش در واقعیت امر، آنچه ما بدان اشتغال داریم البته هم آن است - به منظورم پر دامنه است - و هم بسیاری چیزهای دیگر. اما برای خود من کافی نیست و کاری که انجام میدهم باید طور دیگری تعریف شود. من اهداف جنگمان را، ضمن دنبال کردن، بررسی هم کرده ام؛ و کوشیدهام آنها را جزیی از وجودم سازم. نمیخواهم بگویند «هدف» یک چیز است و تلاش سرتیپ به خودی خود چیز دیگری، بدون ارتباطی با آن مثل ارتباط لغت یک با عدد یک. کار من خود جنگ است.