کتاب کژدم عشق نوشتهی الهام نعیمی، داستان پسر جوانی است که با استفاده از ظاهر زیبایش موجب آسیب رسانی به جامعه و خودش میشود.
در بخشی از کتاب کژدم عشق میخوانیم:
در میان تمام این وادی رنج و درد کودک متولد شد و انسان با اولین اشک به دنیا آمدند روزی که همه به او لبخند میزدند و این لبخندهای زیبای امروز کاش همیشه تا فرداها هم به تو لبخند بزنند و دوباره مثل امروز تمام لبخندها زیبا باشد.
کودک را نزد مادر بردند و مادر بی اختیار او را بهرام صدا زد و پدر برایش هویت شد بهرام زیبا ترنج. و اینگونه زندگی بهرام شروع شد.
بهرام یک برادر بزرگتر و یک خواهر بزرگتر داشت. آن قدر چشمان او زیبا بود که از همان روز اول عشق او بر تمام دلها نشست سالی گذشت و حالا او یک خواهر کوچک تر هم داشت. بهرام مانند خورشیدی در خانه میدرخشید و امروز مادر بر او لبخند میزند و برایش دعا میکند مهر او در تمام دلها قرار گیرد. نمیدانم باید دعا میکرد او هم قلبی داشته باشد یا نه...
سالها میگذشت و بهرام همیشه عادت داشت این جمله را بشنود. فرزند زیبای من دوستت دارم.
اما او همیشه تنها بود. میان این همه عشق تنها بود و حتی با خود هم بیگانه بود. در دلش آرزوهای بزرگ داشت سالها گذشت و پدر سرمایهاش را در زندگی باخت و و او وارد مرحلهای دیگر از زندگی شد و روحی که دیروز با رنگی دیگر پوشانده بودند امروز لباس سادگی بر تن میکرد و او باید به زندگی ادامه میداد.
بعد این کتاب روی سریال های ترکیه ای رو سفید کرده که شون میده ما هم چیزی ازشون کم نداریم.
درکل باید گفت ارزش خوندن رو نداره.