اشتراک در تلگراماشتراک در واتس‌اپموارد دیگر
عناوین مرتبط از کتابراه
معرفی کتاب
دسته نثر ادبی، ۱۸صفحه، فرمت PDF، زبان فارسی، ۶۷۶ کیلوبایت، ۴۶۸۱ بازدید

این کتاب شامل متنی ادبی و حماسه ای است.

لَبَّیْکَ یا حُسَیْن سرّ دلدادگی من و توست با حسین، و راز غمخوارگی من و توست با رباب، با سُکَیْنَه، با زینب.

لَبَّیْکَ یا حُسَیْن رمز شب‌های عملیات است از فرات تا نیل، تا قلب دژهای یهودیان خیبر، تا ده‌کوره‌های تلاویو، تا کنج کومۀ صهیونیست.

دژبان بدون لبیک اذن دخول- عبور نمی‌دهد؛ در نِهُفت این لبیک رازی است که تو را می‌کشاند تا شب دیجور را پس زنی، هرچند به بهای جان دادن کودک شیرخواره‌ات باشد. و تو چه می‌دانی حسین در کربلا چه دید، آنگاه که پیِ چاره‌ای برای عطش کودک ششماهه‌اش بود. به قدر لب‌ترکردنی آب کافی بود تا دل علی خنک شود. لب‌های ماهیِ بیرون‌کشیده از آب می‌جنبید و تنها به نوش کردن تیر آرام گرفت. علی در آغوش پدر لبخند زد، به همان زیبایی که علی در محراب. شیرینی این زخم را علی می‌داند و تلخی آن را حسین. حسین در فراق پدر گریست و بر چهرۀ پسر بوسه زد.

یا حسین! من اقرار می کنم که اگر سخنی جز علی‌اصغرت در کربلا نداشتی، رگ و پیِ مسلمانی‌ام باید تو را فریاد می‌کرد. آقا! تو را فریاد می‌زنم: لَبَّیْکَ یا حُسَیْن.

لَبَّیْکَ یا حُسَیْن یعنی لمعات تو، سخنان شیوایت، شیرین‌تر از عسل است و بر جان و دلم می‌نشیند.

یعنی محبتت دانه‌دانۀ سلول‌هایم، ذره‌ذرۀ وجودم، را محو تو کرده است. مات توأم حسین. ظرف وجودم اندک است و درک نمی‌کنم که چگونه بعد از جوانت برخاستی، ایستادی و به میدان آمدی تا باز هم قربانی دهی.

اقرار می‌کنم با تو بودن سخت است، با تو ماندن سخت‌تر، سخت‌تر از پوست کندن درخت خار مغیلان با دست. پوست دستم پاره‌پاره می‌شود اما تو را وانمی‌نهم؛ به دژخیم نمی‌سپارمت. اگر بودیم در کربلا!

دستی به صورتم بکش. چشم‌هایم وا کن، تا جز تو کسی را نبینم. دعایم کن، از همان دعا که شب عاشورا برای یارانت کرده‌ای. دعایم کن تا پا پس نکشم.

لَبَّیْکَ یا حُسَیْن یعنی پا پس نمی‌کشم تا تو پیش می‌روی، هرچند به قتلگاه دعوتم کنند. خاک تفتیدۀ کربلا خوب بستری است برای احتضار، برای جان دادن با لب‌های خشکیده، برای سه روز تشییع.

آقا! تو با این خستۀ در پندار باد چه کرده‌ای که اینگونه در هوای تو حاضر است خار در پا دست بر زخم نهاده، رو به سویت حرکت کند و دمی آرام نگیرد و باز هم برای صدمین بار فریاد زند: لَبَّیْکَ یا حُسَیْن.

ساده‌تر بگویم: لَبَّیْکَ یا حُسَیْن یعنی دوستت دارم آقا، حتی اگر شب را بر خار مغیلان بی‌خواب به سر برم و روز با غل آهنینم  بکشند.

ادامه...
کتاب‌های مرتبط
بیشتر
ضمیر دل
مریم متولی
کاخ و کوخ
شهروز مرکباتی لنگرودی
زبان کثافتست
شهروز مرکباتی لنگرودی
دفن هنرمند
شهروز مرکباتی لنگرودی
نظرات
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.
نخستین نظر را شما ثبت کنید!
کتاب سبز را دوست دارید؟
لطفا امتیاز و نظر خود را ثبت کنید!
ثبت امتیاز و نظر
کتاب سبز در شبکه‌های اجتماعی
کانال تلگرام