محبت انسان می تواند جنبه وسیعی به خود گرفته، از مرز انسانیت بگذرد. گاهی مهر ما از انسان گذشته به طبیعت (زنده و غیر زنده) می رسد. این عشق می تواند یرانجام به خلق هنر(شعر، موسیقی، نقاشی و ..) بیانجامد. طبیعت و شعر از دیرباز تنیده در هم پیموده اند. به جرات می توان گفت آغاز شعر با طبیعت بود. طبیعت الهام بخش شاعر است، شاعر طبیعت را به زبان انسانی ترجمه می کند.
از اشعار کتاب:
افق نزدیک است...
پشت دورترین کوه که پیداست به چشم
از رگ گردن نزدیکتر است مرگ
میگفت با من
لحظه ای در خود فرو جستم
اندیشه ای آمد؛ خدا نزدیکتر است به من
حال که زندگی شفاف تر از پرده آب، یاکه هواست
فکر رفتن چرا از این دیار؟
حال که میشود کاسه ای نور بنوشم،
ازچشمه روشن سمت افق
فکر تاریکترین گه وقت چرا؟
برگي زرد
برگي در آغوش ،
سوي مرگ
روي عرياني شاخه پاييز اما ؛
ايستاده هنوز برگي سبز
(از اين مجموعه شعر تقديم به همه كتاب سبزها)