تو را ندیده ام
اما سالهاست که تو را میشناسم
از رویای چیده شده
از چشمان به خون کشیده شده
در سلام کوتاهت زمزمه کن
که تو را در کجای تاریخ مصورم جا گذاشته ام؟
که این چنین چشمانت مرا به مرور گذشته وا میدارد
مگر دوران رکود عشق به سر نرسید؟