ار.ال.استاین نویسنده کتاب های ترسناک با بسیاری از کتاب های زیبا
یک شبح مرموز در مدرسه مان رفت و آمد می کرد.
هیچ وقت کسی آن را ندیده بود. هیچ کس نمی دانست کجا زندگی می کند.
اما بیش از هفتاد سال بود که در مدرسه ی ما رفت و آمد می کرد . من و بهترین دوستم زیکی کسانی بودیم که او را پیدا کردیم.
وقتی داشتیم نمایشی راجع به یک شبح را در مدرسه تمرین می کردیم پیدایش کردیم.
معلم مان گفته بود که این نمایش نفرین شده است، اما ما حرفش را باور نکردیم.
خیال کردیم که این فقط یک شوخی بزرگ است.
اما وقتی خودم شبح را دیدم، فهمیدم که شوخی نبوده، حقیقت داشته است. ذره ذره اش درست بود.
شبی که شبح را پیدا کردیم، ترسناک ترین شب زندگی مان بود!