در مقایسه با موضوعات دیگر، فیلسوفان چندان به سرشت میل جنسی نپرداختهاند و آنچه در این باره نگاشتهاند همواره روشنگر نبوده است. یک دلیل عمده آن است که مباحثات فلسفی پیرامون میل جنسی به طور نسبتاً شدیدی اخلاقمحور شده است. به عبارت دیگر فلاسفه و دیگران معمولا مفهوم اخلاقی ویژهای از میل جنسی ارائه کردهاند که اگر چنین فهمی از میل جنسی قابل دستیابی باشد، درک ما از این پدیده (یا مجموعه پدیدهها) در زندگی انسان را تحریف خواهد کرد. من فکر میکنم قطعاً باید به این نکته توجه کرد که دستیابی به نظر و دیدگاهی درباره میل جنسی که مطلقاً مستقل از دغدغه اخلاقی باشد، امری تاملبرانگیز و مشکوک است. این بدان معناست که اگر ما میخواهیم به دیدگاهی صادقانه و واقعگرایانه از میل جنسی دست یابیم، باید به مفاهیم اخلاقی مورد کاربست خود، به شدت حساس باشیم. در ادامه، من برخی از نظریههای فلسفی کلیدی درباره میل جنسی را که در آنها به دغدغههای اخلاقی به طُرق متفاوتی پرداخته شده است، مطرح خواهم کرد؛ و پس از آن، به دیدگاههای خود در این باره خواهم پرداخت.