کتاب فرهنگ دوست داشتن نوشتهی محمدرضا زادهوش، دربردارندهی مطالبی مفید و خواندنی در حوزهی روانشناسی، فلسفه و دین است.
فرهنگ دوست داشتن، تلاشی کوچک برای کشف اسرار بزرگ سرزمین عشق و کوششی برای گسترش فرهنگ دوستی است. مهمترین دغدغه جاهلان، تبدیل جنایت به فرهنگ عمومی بشر شده است. انسانی که در طول زندگی خود، در پی دعوا، شتاب، تقلید، مسابقه، جایزه و دریافت امتیاز است، نمیتواند مرکز عشقورزی خود را فعال کند، و در دام نفرتاندوزان، از حیات معنوی، محروم خواهد شد.
بودن، خود بودن، و عشق ورزیدن به تنهایی، ارزشمند است. بدون مبنای عشق، نمیتوان امیدی به مفید بودن داشت. هنرمندی میتواند راوی رابطه لیلی و مجنون باشد؛ ولی از عشق، هیچ نداند. فراگیری هنر عشقورزی، یکی از نیازهای اصلی انسان در هر جایی از دنیا و در هر حرفهای به شمار میرود که فراگیری آن، به فراموشی سپرده شده است.
در بخشی از کتاب فرهنگ دوست داشتن میخوانیم:
هر کسی میتواند دوستان خود را کنار بگذارد. اما دوستان خوب، کنار گذاشته نمیشوند، کنار میکشند، خطر کنار کشیدن خوبان برای هر فردی، و هر نهادی وجود دارد، و باید جدی گرفته شود، نگاه داشتن خوبان در کنار خود، از دشوارترین کارهای دنیاست. بسیار دشوارتر از گم شدن در کار زیاد و حفظ کردن فرمولهای سخت، و تحصیل در رشتههای پراهمیت. بودن با خوبان، لطف بزرگی است که ما در حق خود میکنیم، و دوستی با آنها لطفی بزرگتر. قهر بودن، با دوست نبودن، تفاوت دارد.