انسانیت یا چنانکه میگویند جهانی بودن، دعوتی پُر زرق و برق است که هر از چندگاهی ظاهر میشود سپس تا زمان ظهور جدید از دیده ها نهان میگردد!
ای برادر من انسانگرا باش .. قلب و احساسات خود را متوجه تمام انسانیت کن، دین را به گوشهای بینداز زیرا دین امری شخصی است .. رابطه ای خاص میان بنده و پروردگار است که جایگاه آن قلب می باشد، اما نگذار این رابطه، احساسات و رفتارت را در قبال دیگرانی که دینی غیر از دین تو دارند شکل دهد چرا که دین نباید باعث تفرقه و جدایی میان انسانها گردد .. چونکه همه در انسانیت با هم برادرند!
بیا تا بدون در نظر گرفتن نژاد یا رنگ یا میهن و یا دین، خیر و خوبی را برای تمام بشریت مهیا نموده و به آنان ارزانی داریم!
چنانکه مینگری ادعایی پُر زرق و برق است، آنگاه که بدان گوش فرا میدهی چنان در خیالت تجسم مینماید که تو را بسوی ارتفاع و اوج گرفتن بر فراز تمام موانعی فرا میخواند که بین انسانها در زمین فرق و تفاوت میگذارد .. تو را فرا میخواند تا در جهان روشنایی به پرواز درآیی .. تو را فرا میخواند تا صاحب قلب بزرگ و دید وسیع و احساسات شریف باشی .. تا با چشم انسانیت بنگری و با فکری جهانی بیندیشی و آغوشت را با انگیزه ی عشق و محبت بزرگ انسانی، برای تمام بشریت بصورت یکسان بگشایی!
چه سرافرازی و سربلندی و چه شرافت و چه عظمتی در دل و جان و فکر و احساس دارد!
اما درنگ کن! صبر کن تا طنینی که کلمات و عبارات ایجاد میکند فرو نشیند و به دور از احساسات و هیجانات، حقیقت را جستجو کن و بنگر در کجای جهان مشاهده میکنی که این شعارها اجرا شده باشد؟!
آیا اعتباری حقیقی در واقعیت دارد یا اینکه صرفا شعارهایی پوشالین است که با هدفی خاص بالا میرود؟!