آنچه برای هر انسان واقع بینی، یقینی و تردید نابردار می باشد اینست که در میان انسانها، چون پیام آوران الهی و تربیت یافتگان مکتب آنها، هم از نظر شناخت کامل و همه جانبۀ انسان و سرمایه های بی بدیل و ربانی او؛ هم از نظر ارزش و احترامی که به خود و این سرمایه ها داشته اند و هم از نظر محبت و دلسوزیی که نسبت به خود و کمال و غنا و سعادت و آرامش و… خود دارند، از سایر انسانها برتری دارند، آرمانهائی را هم که مورد توجه قرار می دهند ـ بنابر طبیعت ذاتی خود ـ از سایر آرمانها بلیغ تر، مؤثرتر، سعادتبارتر، آدم سازتر، آرامشبارتر و… تر می باشند!
و این باور ایجاب می کند تا سایر انسانها، متوجه آرمانگرائی ها و آرمانگزینی های آنان شده، با کنار نهادن فهم و تشخیص و صلاحدید خود و امثال خود، اگر همتی دارند صرف تحقق همان آرمان هائی دارند که این بزرگواران مورد توجه خود قرار داده اند.
در واقع، باورِ به همین نکتۀ تعیین کننده بود که باعث شد تا برخی از گفتارها و نوشتارهای «این همه نادان» پیرامون زمینه ها و امور مربوط به همین مطلب بچرخند! و آنچه در پی می آیند، پیاده شده و آماده شدۀ گفته های این فقیر نادان می باشد که در جلساتی به سمع و عرض جمعی از دلباختگان دخت گرامی نبی اکرم سلام الله علیهما رسیده است.