اشتراک در تلگراماشتراک در واتس‌اپموارد دیگر
عناوین مرتبط از کتابراه
معرفی کتاب
دسته کودک و نوجوان، ۳۲صفحه، فرمت PDF، زبان فارسی، ۳.۰۵ مگابایت، ۵۶۸۳ بازدید

دختر کوچکی در بزرگترین و شلوغ­ترین شهر جهان زندگی می­کرد. او عاشق گوش دادن به قصه­ ها بود. اما همه آنقدر مشغول بودند که فرصتی برای تعریف قصه برای او نداشتند. مادرش می­گفت، "باید کارم را تمام کنم." پدرش می­گفت، "حالا دارم روزنامه می­خوانم." ... همه به کاری مشغول بودند. هیچ کس وقتی برای تعریف کردن قصه نداشت. ... یک روز "دیدی" به مدرسه آن دختر کوچولو آمد. دیدی معلم یا دانش آموز نبود. ... او هم با دانش آموزان دوست بود، و هم با معلمانشان... «دیدی» و دختر کوچولو، سِیلی از قصه گویی را در آنجا به راه انداختند، که همه مردم شهر را فرا گرفت...

ادامه...
کتاب‌های مرتبط
بیشتر
قلب یک درخت
رادها رانگارجان
بلوط کوچک
کریستیانا کابل
باغچه داروها
کدار شرستا
شال گردن
حنا شکری
دروتی و جادوگر شهر زمرد
لایمن فرانک بام
نظرات
برای ثبت نظر ابتدا وارد شوید یا ثبت نام کنید.
کیانا دبستانی
۱۳۹۹/۶/۷
خوب بود
sana امیرزاده
۱۳۹۹/۳/۱۵
قصه خوب بود
کتاب سبز را دوست دارید؟
لطفا امتیاز و نظر خود را ثبت کنید!
ثبت امتیاز و نظر
کتاب سبز در شبکه‌های اجتماعی
کانال تلگرام