در کتاب عرفان در محکمۀ عقل میخوانید، مکتبِ عرفان بر این باورِ بنیادین بنا شده که انسان میتواند از طریق ریاضت همراه با آموزشهای نظری، به تواناییهای مافوق بشری دست یابد (کرامات) و گاهی هرچند به ندرت به حالِ عرفانی (وحدتِ با کلّ) دست یابد که در آن حال، حقایق بر او آشکار و پرده از اسرار و رموز برداشته شود (کشف و شهود).
آنچه که گفته شد است و اساس مکاتب عرفانی است. بنابراین ویژگیهای اساسیای که مکاتب عرفانی را از مکاتب دینی و فلسفی متمایز میکند، ریاضت، کرامات، حالِ عرفانی (وحدتِ با کلّ) و حصول معرفت در حالِ عرفانی (کشف و شهود) است.
بسته به باورهای عارف و ویژگیهای فرهنگیِ محیطی که او در آن زیسته، کلّ میتواند جهان (قطع نظر از وجود خدا) و یا پروردگار جهان و یا جهانِ همه خدایی باشد.
فهرست مطالب کتاب:
تعریف عرفان
عرفان پناهگاه سرخوردگان از عقل
سازگاریهایِ عرفان با عقل: (وحدتِ جهان – عشق)
ناسازگاریهای عرفان با عقل: (کرامات، ریاضتهای نابخردانه، کشف اسرار و رموز، عقل ستیزی)