کتاب صوتی راه فرسوده به قلم یودورا ولتی نوشته شده است. اول صبح یکی از روزهای ماه دسامبر بود. آن روز هوا روشن، سرد و یخزده بود. در آنسو روستایی دورافتاده، پیرزن سیاهپوستی که پارچهٔ قرمزی به سرش بسته بود، از کوره راهی میان جنگل کاج، تک و تنها بیرون میآمد. نام او فنیکس جکسون بود...
یودورا ولتی (Eudora Welty) نویسنده مشهور آمریکایی است و به گروه نویسندگانی تعلق دارد که خود را پیرو چخوف میداند. برخی از آثار وی عبارتنداز: راه فرسوده، عروسی در دلتا، سیب های طلایی، دختر مرد خوشبین.
در قسمتی از کتاب صوتی راه فرسوده میشنویم:
چون بند کفشهایش باز بود ممکن بود در هر قدم به زمین بخورد. مستقیم به رو به رویش نگاه میکرد، پیری چشمهایش را به رنگ آبی در آورده بود، دو گردی گونههایش را برافروختگی زردی در زیر سیاهی پوستش روشنایی میبخشید. از زیر کهنه قرمز مویش که بویی مثل ظروف مسی داشت تا پشت گردنش پایین آمده بود. گهگاه که بوتهها تکان میخوردند فنیکس پیر میگفت: از سر راهم کنار بروید ای روباهها، جغدها، خرگوشها دور شید، چرا که من راه درازی در پیش دارم.