کتاب صوتی یک داستان مشترک نوشته آنتونیو گالا دربارهی خانوادهای است که میخواهند به سفری تابستانی بروند. داستان از زبان حیوانی خانگی روایت میشود.
در قسمتی از کتاب صوتی یک داستان مشترک میشنویم:
فکر نکنم که امروز صبح هیچ کاری بدی انجام داده باشم. به نظرم همه خیلی عصبی بودند، در حالی که جا خالی میدادند که به هم نخورند. توی راهروها میرفتند و میآمدند، خانم سر مادر آقا جیغ و داد میکرد و بچهها با دستهای پر میرفتند توی اتاق پدر و مادرشان، همانجایی که ورود من قدغن است. دختر کوچولو همان که صمیمیتر از همه با من است، دو و سه بار خورد به من...