کتاب جزیرهای برای من به قلم شهریار شریف زاده مجموعهای از 8 داستان کوتاه است که با بیانی زیبا، روان و دلنشین به رشتهی تحریر درآمده.
در بخشی از کتاب جزیرهای برای من میخوانیم:
باز هم داشت گریه میکرد. تودهی موهای سفیدش را میتوانستم از کنارهی میز تحریر و صندلیش ببینم که بر روی کاغذ نوشتههایش ریخته و همراه با هق هقی که سالها بود صدای آشنای شب و روز من بود؛ تکان میخوردند. هر از چند گاهی سرش را بلند میکرد و بیتی میسرود و دوباره گریه و آهش را سر میداد. پیر مرد بیچاره.. چه روزها و شبها در خلوتش زمزمهها کرده و چه بسیار از بخت و سرنوشت بدش نالیده بود. چه ضجهها که در تنهایی سرداده و چه بیخوابیها کشیده بود..
مدتی به همان حال ماند. به آرامی از جایش بلند شد و رو به روی آینه ایستاد. عینک دسته شکستهاش را از چشم برداشت و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد. دستی به سر و رویش کشید. معلوم بود که مثل همیشه به تصویر خودش در آینه خیره شده است. سپس به کنار تنها پنجرهی اتاق رفت و به آسمان تاریک شب چشم دوخت و باز هم آهی جانسوز از سینه بیرون داد. تنهایی وحشتناک و غمانگیزی داشت. گوشههایی از داستان زندگیش را از بر شده بودم چون هزاران بار آن را زیر لب با خود زمزمه کرده بود....