کتاب صوتی قبر اجارهای از مجموعه داستان شوهر ایرانی خانم لیزا برگرفته شده و با صدای آرزو زهرایی روایت میشود.
در قسمتی از کتاب صوتی قبر اجارهای میشنویم:
بعد از مدتها نقشهکشی و خیالپردازیهای دور و دراز، سرانجام آقای میهندوست تصمیم گرفت با همهی اندوختهاش یک قبر بخرد. پیش خودش گفت: اینجوری مطمئنام اقلاً بعد از مرگام صاحبخونه میشم... جنازهمم رو دس کس و کارم نمیمونه و کسی هم پشتِ سرم نفرین و ناله نمیکنه که عاقبتاندیش نبودم!
صاحبخانه شدن، آرزویی بود که بعد از یک عمر خدمتِ کارمندی هنوز تحقق نیافته بود. آقای میهندوست بهخوبی به یاد میآورد شبی که همراهِ پدر و مادر مرحوماش به خواستگاری انیس رفته بود، در پاسخ پدر عروسخانم گفته بود: قراره از طرفِ اداره بهمون زمین بدن. زمین که بدن، وامم میدن!