کتاب فرزندت کجاست؟ به قلم مسلم شوبکلائی بر رو در رویی رسول گرامی اسلام (ص) و امیرالمؤمنین (ع) با دنیا و دنیاطلبی تأکید دارد و روایتهایی را برای نمونه ذکر نموده است، شاید بعضیها درس بگیرند.
الگوگیری از بزرگان روشی روشن و اثربخش برای ترویج اندیشهی دینی است. از این روش در روانشناسی اجتماعی به نام همانندسازی یاد میشود. در فرهنگ دینی، از دلبستگی به دنیا مذمتشده و از آن با تعابیری همچون «جیفه»، «سمّ»، «معدن الشر»، «شبکۀ الشیطان» و «مفسدۀ الایمان» و «رأس الفتن»، «اعظم الخطایا» «رأس کل خطیئۀ» یاد شده است. اولیای الهی به این حقیقت توجه داشتند و به همین جهت به حداقلها در دنیا اکتفا کردند و از اشرافیت و تجملگرایی پرهیز نمودند.
دلبسته نبودن به دنیا بر مبنای باور به هدفمندی و معناداری زندگی استوار است. آنکس که معنای ژرف زندگی را دریابد و هدف از آفرینش را دریابد، به دنیا به چشم دیگری مینگرد، چنانکه همهی مال و منال دنیا و جاه و مقام و زرقوبرق آن حقیرتر از آن است که چشمان خدابین مولای متقیان علی (ع) را خیره سازد. او در سخنی تکاندهنده میفرماید: «به خدا سوگند! این دنیای شما در چشم من از استخوان خوکی که در دست انسان جذامی است بیارزشتر است!»
در بخشی از کتاب فرزندت کجاست میخوانیم:
دنیا جای ماندن نیست!
پیامبر (ص) روی حصیری آرمیده بود، یکی از اصحاب بر او وارد شد او را روی حصیر دید که اثر آن حصیر در پهلوی آن حضرت دیده میشد، عرض کرد: ای رسول خدا، اگر برای خود فرش نرمی، برگزینی مطلوبتر است.
پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: «مرا به دنیا چه کار؟ مثل من با دنیا همچون مسافر سوارهای است که در روز سوزان تابستان، کنار درختی میآید تا ساعتی از روز خود را در سایهی آن درخت استراحت کند، سپس، حرکت کرده و آنجا را ترک میکند.»