داستان کتاب صوتی یک جفت جوراب زنانه اثر عزیز نسین دربارهی مردی است که میخواهد ازدواج کند و به دنبال دختری از قشر پایین و کم درآمد است تا بتواند زندگی بهتری برایش فراهم کند اما یک روز...
در قسمتی از کتاب صوتی یک جفت جوراب زنانه میشنویم:
سر ساعت به رستوران رفتم. رئیس تا مرا دید گفت: «چون جوان خوب و نجیب و سربهراهی هستی میخوام نصیحتت کنم.» بعد هم گفت: «مبادا به سرت بزنه و بخوای واسه زنت وضع بهتری فراهم کنی!» و ادامه داد: «اگه به حرفم گوش نکنی مثل من بدبخت میشی. همونطور که من بدبخت شدم و حالا بهم میگن عاصم جورابی!»
پرسیدم: «جناب رییس چرا شما رو عاصم جورابی صدا میکنن؟»
جواب داد: «چون بدبختی من از یه جفت جوراب شروع شد» و بعد داستان زندگیاش را برایم تعریف کرد...