کتاب لینکلن در برزخ اثر جورج ساندرز، زندگی شانزدهمین رئیس جمهور آمریکا را روایت میکند. او پس از اینکه بر سر مزار پسر یازده سالهاش میرود، به فکر زندگی بعد از مرگ میافتد. این داستان به کمک چند راوی و توسط روایتهای تاریخی بیان میشود و بخشهایی واقعی و قسمتهایی نیز غیر واقعی میباشند.
در بخشی از کتاب لینکلن در برزخ میخوانیم:
آقای تادمیل کارمند سیه روزی بود که فضاحت به بار آورده و در یک سند بسیار مهم مرتکب اشتباه بزرگی شده بود و با این اشتباه جایی که در آن کار میکرد را به خاک سیاه نشانده بود و بعد از آن اتفاق نتوانسته بود در جای دیگری شاغل شود و از شدت ناراحتی به نوشیدن روی آورده بود، خانهاش را ازدستداده بود و همسرش از فشار و ناراحتی زیاد در یکی از این جعبههای بیمار منزل گزیده بود و به دلیل بیکفایتی و نوشیدن زیاد او بچههایش در یتیمخانههای مختلفی متفرق شده بودند.
از این رو از پشیمانی مانند یک پرانتز شده و رو به زمین خم شده بود و موهایش از اندوه مانند بوتهای سفیدرنگ شده بود. وقتی که راه میرفت همهی بدنش میلرزید و مراقب بود مبادا کوچکترین اشتباهی از او سر بزند؛ اما حالا او جوانی فرز و چابک با موهایی روشن بود که گلی به جلوی یقهی کتش زده و مانند کسی که شغل جدیدی را شروع کرده وجودش سرشار از آرزوهای بزرگ بود.