کتاب صوتی نمایشی در پنجره نوشتهی ایلزه آیشینگر، روایتگر مشاهدات زنی است که وقایع عجیبی را در خانهی همسایهاش میبیند.
در قسمتی از کتاب صوتی نمایشی در پنجره میخوانیم:
پیرمرد دوباره سر تکان داد، دست به پیشانی برد، متوجه شد کلاه به سر ندارد و رفت به ته اتاق. بلافاصله برگشت، کلاه به سر، پالتو به تن. کلاه از سر برداشت و لبخند زد. بعد دستمال سفیدی از جیب درآورد و تکان داد. اول آهسته و بعد تند و تندتر. پیرمرد به معجر پنجره تکیه کرد و تنهاش را بیرون داد. نزدیک بود سقوط کند. زن قدمی به عقب برداشت؛ اما انگار مرد جسورتر شد.