امیرحسین ارشد در کتاب تنفر از فقر، از منطقه امن زندگی و فقر بترسیم تا ثروتمند شویم عوارض فقر را بررسی میکند و سعی دارد تا شما را از فقر متنفر کند و در مسیر ثروتمند شدن قرار دهد.
ما میخواهیم ثروتمند شویم و اهداف و آرزوهایی داریم که با تمام وجود مایل هستیم که به آنها دست یابیم. دستیابی به آرزوهایمان زندگی ما را بهتر میکند، این حرفی است که شما میزنید ولی از شرایطی که در حال حاضر در حال تجربه کردن هستید، راضی هستید و این شرایط را به عنوان واقعیت قبول میکنید.
شما دو انتخاب دارید، یا ثروتمند میشوید یا در شرایط مالی فعلی بمانید و پیشرفتی نکنید. حالا با این شرایط چه کاری باید انجام دهیم، چون شرایط فعلی ما قابل قبول است یعنی اگر ثروتمند نشویم، چیزی را از دست نمیدهیم و اگر ثروتمند شویم زندگیمان تغییر میکند.
- ما ثروتمند نمیشویم چون ترسی از ثروتمند شدن نداریم.
- ما هیچ وقت ثروتمند نمیشویم چون شرایط فعلی خودمان را قبول کردیم.
- ما ثروتمند نمیشویم چون این زندگی را به عنوان واقعیت قبول کردیم.
پس با این شرایط ثروتمند شدن غیر ممکن است. تا وقتی که از فقر و تنگدستی هراسی نداشته باشیم، تغییر نمیکنیم و ثروتمند نمیشویم.
در بخشی از کتاب تنفر از فقر، از منطقه امن زندگی و فقر بترسیم تا ثروتمند شویم میخوانیم:
گدایی یعنی لگدمال کردن غرور یک انسان. یکی از اتفاقات بد زندگی همین است که انسان به جز لگدمال کردن غرورش، انتخابی نداشته باشد.
بله فقر انسان را به گدایی وادار میکند.
باز هم میتوان گفت که گدایی هم تنها انتخاب نیست ولی افراد همه توانایی ثروت سازی ندارند که با هیچ پولی و با تواناییهایشان کسب درآمد کنند.
هستند کسانی که توانایی ندارند و گرسنه هستند. خانواده گرسنهای دارند و اجاره عقب افتادهای دارند و تنها انتخابشان گدایی است. فقر یعنی بدبختی و این فرد با بدبختی زندگی میکند و گدایی میکند تا یک غذای ساده را برای خانوادهاش تأمین کند.