سر والتر اسکات در کتاب کوئینتین دوروارد، وقایع تاریخی اروپا را در زمان پادشاهی لوئی یازدهم در کشور فرانسه شرح میدهد.
در قرن چهاردهم میلادی در اروپا، مرزهای کشورها متحول شد و هر ایالتی توسط زمامدار فئودال خود ادعای استقلال میکرد. بدون شک لازمه چنین سیستمی جنگ و خونریزی دائمی بود.
در بخشی از کتاب کوئینتین دوروارد میخوانیم:
پادشاه با کمال مهمان نوازی به مدعوین خود خیر مقدم گفت و کوئینتین با مطالبی که به او گفته شده بود از این ابراز لطف پادشاه سر در نمیآورد. با این روش دوستانه که پادشاه در پیش گرفته بود، کوئینتین لزومی برای وجود خودش و تفنگ آماده برای شلیک در آن جا احساس نمیکرد. نه فقط رفتار پادشاه عاری از هرگونه بدخواهی و تهدید بود بلکه یک ناظر بیطرف میتوانست گواهی بدهد که این اشخاصی را که پادشاه در خلوت خودش پذیرفته بود بدون تردید افرادی بودند که لوئی یازدهم بیشتر از هر کس دیگر میتوانست به آنها اعتماد کند. رفتار او با مهمانانش دوستانه و بزرگوارانه بود. در حالیکه تمام چیزهائی که در اطراف او بود و منجمله لباس خود پادشاه بسیار ساده و بدون زرق و برق بود لحن صحبتش بزرگمنشانه و رفتارش شاهانه بود. کوئینتین با خود تصور میکرد که یا تمام مذاکراتش با پادشاه رویائی بیش نبوده و یا اینکه تواضع و فروتنی کاردینال و رک گوئی کنت بورگوندی تمام شائبههای سوءظن را از خاطر پادشاه سترده بود.
کوئینتین که همه جا را بطور مداوم زیر نظر داشت وقتی که پادشاه مهمانانش را در جای خودشان پشت میز قرار داد شاید بی اختیار نگاه سریعی به محل نگهبانی کوئینتین انداخت که در این نگاه مرد جوان چیزی جز نفرت و انتقام مشاهده نکرد. ولی یک لحظه بعد پادشاه بحال قبلی خودش بازگشته و با مهربانی با مهمانانش گفتگو و تفریح میکرد.