کتاب صوتی ساعتها نمیمیرند نوشتهی سعید مبین شهیر، برنامه هفتاد و یکم نمایش صوتی داستان کانون فرهنگی چوک، داستان پسر بچهای به نام توماس را بازگو میکند که مادرش با بیماری مرگباری دست و پنجه نرم میکند.
در بخشی از کتاب صوتی ساعتها نمیمیرند میشنویم:
چشمان زیبای آبی رنگش روی برفها میدوید و در جنگل پای کوه محو میشد. گاه پرتو کم تاب آفتاب از لابهلای ابرهای تیره به زمین سرد میافتاد. نور خانههای آن طرف دریاچه چون کرمهای شب تابی که دادگاه در پژمردگی و رخوت به سکون محکوم شده باشند در میان مه سرد زمستان میمردند و پس از لحظاتی چند زنده میشدند.