این قصهها در بارهی پسری است که زندگیاش طی یک دزدی از دست میرود. عنکبوت عظیم الجثهای که پسر داستان عاشق اوست، وی را با اشباح آشنا میکند و به جنگ با شبحواره ها میفرستد. شبحوارهها نیز گروهی دیگر از اشباح هستند که خون هر انسانی را که میخورند او را میکشند و قرنها پیش از اشباح جدا شدهاند. قصههای سرزمین اشباح نوشته دارن شان است. وروجکی که از نوجوانی شروع به نوشتن کرد و در ۱۷ سالگی به اوج شهرت رسید. نام اصلی او دارن اوشانگسی است. اما همه او را به نام دارن شان میشناسند. ترتیب کتابهای قصه های سرزمین اشباح این گونه است: ۱ – سیرک عجایب ۲ – دستیار یک شبح ۳ – دخمه خونین ۴ – کوهستان اشباح ۵ – آزمونهای مرگ ۶ – شاهزادهی اشباح ۷ – شکارچیان غروب ۸ – موجودات شب ۹ – قاتلان سحر ۱۰ – دریاچهی ارواح ۱۱ – ارباب سایهها ۱۲ – پسران سرنوشت خلاصه، قهرمان قصهی ما، تمام کارهایی را که اشباح طی قرنها انجام داده و ندادهاند، در چهارده سال شبح بودن انجام میدهد. راستی اضافه کنم که بعد از خواندن هر کتابی توی صفحه اول یک چیزی مینویسم. برای این یکی نوشتم که: من ترانه هستم. از عنکبوت خوشم نمیآد و دوست هم ندارم که شبح بشوم. و این در جواب دارن بود که نوشته بود. من دارن شان هستم. از عنکبوت خوشم میآد و ....