دسته
شعر، ۱۵صفحه، فرمت PDF، زبان فارسی، ۵۱ کیلوبایت، ۷۶۱۰ بازدید
مجموعه اشعار و حکمت که چهار چوبی قدیمی را به شکل نو وطنزبرای شما به تصویر خواهد کشید به متن زیر توجه کنید
قوس وکمان دوستی داشتم ک شب ھا به تماشای ماھواره می نشست وصبح ھا چرت می زد , یک صبح او را خطاب کردم که ای رفیق از چه نشستھ ای که کوه و دشت انتظار مارا می کشد برخیز تا به تفرج برویم . فریاد زد ای نادان مگر نمی بینی خسته ام مگر نمی دانی من دیشب چھ مصیبت ھا کشیده ام . گفتم نھ نمی دانم چھ کرده ای . گفت دیشب تمام مدت بر روی پشت بام بودم ویک لحظه قرار نگرفتم , یک سو پارازیت بود یک طرف تاریکی یک بار ھم گربه بر آنتن پرید .... گفتم ساکت: *تاکی بزنی چنگ بر آن قوس وکمان را دیده بنما باز ببین خرد وکلان را *چندی بزن آفند به ھمسایه گیتی رنجه بنما صحبت اھل ودگران را *ای از تو ودل جام جمی بیش نمانده کم کن ھوس باده از آن جام جھان را *در طبع بیابی ھمه نصف جھان را در متن بیابی درم ملک مکان را