کتاب کوراتینا مجموعه داستانهای کوتاهی نوشتهی عبدالعزیز شه بخش است. داستانهای این کتاب عبارتند از: کوراتینا، وارث خلق الله، ژوئیف اران، پهلوان عیدو، رودخانه مارن، سگ ولگرد، سلاتون، نمایش اخور سالار، مسقطی حاجی، انکتیل و موبد پارسی، صوفی و خشجان، آزمون لیلی و باغ سنگی.
در بخشی از کتاب کوراتینا میخوانیم:
اینگونه رسا سخن گفتن حاج اعظم همگان هق هق کنان چغزیدند. تنها شخصی که گفتن و باز گفتن یاد و خاطرات خواجه ملکم خان در روح و جسمش همچنان غرور تداعی میکرد میرزا طلعت نابینا بود که به سخنان حاضرین گوش جان میداد. نوبت به آق آتابای و حدیک جان رسید که روزگاریان دو وصله تن از اوباش شهر و محل به حساب میآوردند که بواسطه ریش کلفت و پیچان زیر دماغ از مردم شهر باج و زور میستاندند به واسطه همین گردن کلفتیها بود که که هیچگاه پیروز و بازنده از بین حاج اعظم و آق آتابای به بیرون نیامد. با این احوال آقا اتابای با زلفهای چکین فراخ که از زیر کلاه نمدی بیرون زده بود با چار سبیل کلفت پیچان که هردم و لحظه پیچ میداد شروع به مطاع و یاد کردن از خواجه کرد و گفت:
- بیپیرایه سخن میگویم، من رفت و آمد و میاشات با آن خواجه مرحوم آنچه که باید داشتم را نداشتم. سنه به ماه یکبار آن را دیده انهم به سبب و اسطه عرض ارادت داشتم میآمدم نزد ایشان و بر دست مبارکشان بوسه میزدم. من بر تمجید و تعریفات که از آن مرحوم خواجه نقل میکنید من از کمی و فزونی اعمال او آگاهی نداشتم ولی بر خلاف ما خس و گوشه نشینان انسانی والا مقام بود. بشری بود خاک شیر مزاج بود. که اگر بجایان مرحوم پاک ممات بسراغ ما میآمد حتی یکنفر حاضر نمیشود سر خاک قبر و گورمان خیو بی اندازد چه برسد که بر روی گور پوچ و تهی ما فاتحه ارتیاح روح بخواند. اگر خاطری از یاد ایام آن مرحوم کرده باشم یک روز از بنده و یار مشترک المنفع، حدیک جان از جلس رفته به قصد بازار جولاهه دهندگان و بافندهها رفتیم.