نپال نه در آفریقاست و نه در آمریکای لاتین. بلکه کشوری در همسایگی چین و هند است. از آسیای کهن با تمدنی باورنکردنی و در عین حال، لبالب از خرافههای غریب.
نپال، تنها کشور دنیاست که آیین هندوییسم، آیین غالبش است. هندوییسم، دین محسوب نمیشود. چون پیامبر مشخص و کتاب واحدی ندارد. تعداد خدایان از شمار خارج است و همین تنوع، نپال را پیچیده کرده است. در نگاه اوّل، خرافهها به نظر میرسند؛ بتکدههای بزرگ و کوچک در کنار خیابان، مغازههایی که مجسمههای خدایان را میفروشند. امّا فراتر از این پراکندگی وسیع، طبیعت انسان نهفته است. از تزویج طبیعت زیبای نپال و درههای سرسبزش با روح انسانهایی که کمتر با محیط خارج تماس داشتهاند، فرهنگی ایجاد شده است که مشابهش را جایی دیگر نمیتوان پیدا کرد.
سفر نپال، اوّلین سفرم به خارج از ایران بود. فروردین سال ۱۳۸۷، دو هفته برای مدرسهی نجوم و اخترفیزیک با کمک هزینهی اتحادیهی بینالمللی نجوم، به کاتماندو رفتم. کاتماندو، پایتخت نپال و محصور در بین رشتهکوه هیمالیا است. نپالیها این منطقه را درهی کاتماندو نامیدهاند. نپالیها فقیرتر از تصور و در عین حال، مهربانتر و خونگرمتر از حد باور هستند.سفرنامهی نپال، حاصل مشاهداتم از کاتماندو است؛ مشاهدهی آشفتگی و کشف.