راوی امیر اردلان داودی
کافکا در خانواده ای یهودی در ۱۸۸۳ در پراگ به دنیا می آید از ۱۸۹۳ تا ۱۹۰۱ به دبیرستان آلمانی می رود, بعد از آن درس حقوق می خواند و در ۱۹۰۶ دکترا می گیرد چهار سال پیش از این با ماکس برود دوست اندیشمند خود آشنا می شود. این دوستی که بسیار هم عمیق بود تا پایان عمر کوتاه کافکا ادامه پیدا می کند.
وقتی شکارچی از جنگل های سیاه میگوید، و از مرگ دلخراشش و محکومیت بیدلیلش و بیگناهیاش و در عین حال رنجی که به این سبب تحمل میکند، از همه این نشانهها میتوانیم به موقعیت دردناک کافکا، یهودی بودن او، محکومیت قومش و احساس گناه بیپایان و غیر قابل توضیحی برسیم که همواره سایه تیره خود را بر زندگی کافکا انداخته بود. گراکوس شکارچی است، اما همواره تصویر مردی بومی را میبیند که با نیزه و سپری رنگارنگ مراقب اوست و او را تهدید میکند. این نشانه تبدیل شکارچی به شکار وقتی با موقعیت کافکا به عنوان فردی یهودی سنجیده میشود، آشکارا نمادی از وحشت و هراس قوی میشود. جنگل های سیاه، آلمان در رابطه قرار میگیرد و آلمان با نازیسم و نازیسم با شکار یهودیان و در نهایت با این احساس که امکان رستگاری برای قومی که محکومیت خود را نمیداند و گناهش را همچنین، وجود ندارد.