کتاب صوتی کاتیا داستان کوتاهی از نویسنده ایرانی، صادق هدایت است که نخستین بار در سال ۱۳۲۱ خورشیدی، همراه با هفت داستان دیگر در مجموعه سگ ولگرد منتشر شد.
این کتاب صوتی داستان مهندس اتریشی است که در جنگ جهانی اول شرکت داشته است، درباره زنی به نام کاتیا که در اردوی اسیرهای جنگی در سیبری با او آشنا شده، با راوی داستان گفتگو میکند. کاتیا تنها زنی است که به او نزدیک شده و بر او «اثری فراموشنشدنی» داشته است...
در تاریخ معاصر ایران هیچ نویسنده ای از لحاظ تاثیر بر اندیشه های روشنفکرانه و شکل دادن به اندیشه جدید و نثر نو فارسی به پای صادق هدایت نمی رسد. هدایت اشراف زاده ای فقرزده و فرزن دروزگاری بود که برای آن ساخته نشده بود و شاید به همین دلیل هر چند توانست به بهترین شکلی آن را درک کرده و به تصویر بکشد،
تصویرها و توصیفات و شخصیتها و چهرههای داستانهای او اغلب رنگ ملی دارند. نثر هدایت ساده و بیپیرایه و عاری از دشوارنویسیست.
در قسمتی از کتاب صوتی کاتیا میشنویم:
یک شب من تنها سر میز نشسته بودم. دیدم مهندس اتریشی آمد اجازه خواست و سر میز من نشست. از قضا در این شب تنها ماندیم و از رفقا کسی به سراغمان نیامد.
مدتی به موزیک گوش کردیم. بی آنکه حرفی بین ما رد و بدل شود. ناگهان یک اواز روسی معروف نواخته شد. در این وقت من یک حالت درد مخلوط با کیف در چشمها و صورت او دیدم. مثل اینکه او هم به این نکته برخورد و احتیاج به درد و دل پیدا کرد...
به حالت بی اعتنا گفت: میدانی من یک یادگار فراموش نشدنی با این موزیک دارم...