کتاب صوتی گجسته دژ اثر صادق هدایت داستان زنی به نام خورشید است که پس از هشت سال از فرار شوهرش، به غش و صرع مبتلا است. روشنک دختر او است که با شنا در رودخانه تفریح میکند. هرچند که مردم روستا به او تهمت میزنند.
خورشید هشت سال خود را در سیاهچالی در جستجوی اکسیر اعظم (طلا) حبس کرده است. او استاد خود را کشته است و برای کامل کردن اکسیر طلا به سه قطره خون از آخرین قطرههای خون دختری باکره نیاز دارد. او برای اینکار دختری را که هر روز در رودخانه روبروی دخمهاش شنا میکند برمیگزیند...
صادق هدایت نویسنده، داستاننویس، مترجم و روشنفکر ایرانی بود. بسیاری از محققان، کتاب «بوف کور» او را، مشهورترین و درخشانترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانستهاند. اندیشههای ناسیونالیسمی و سبک رئالیسم پایههای اصلی آثار هدایت را تشکیل میدهد.
در قسمتی از کتاب صوتی گجسته دژ میشنویم:
چهار ماه بود که روشنک و مادرش خورشید، در این ده آمده بودند و در خانه خودشان نزدیک گجسته دژ منزل کرده بودند. این خانه سالها بود که خالی و متروک مانده بود. چون یازده سال پیش پدر خورشید به واسطه شهرت بدی مجبور شد که خانهاش را ترک بکند. زیرا میگفتند که این خانه را جنها سنگساران کرده اند، در صورتی که همسایه آنها این کار را کرده بود تا خانه را به قیمت ارزان بخرد و بالاخره معامله شان نشد، ولی این خانه بد نام ماند، و شاید مردم ده به مناسبت مجاورت با این خانه به قصر ماکان گجسته دژ لقب داده بودند.